پیشگفتار
قرآن کریم اساس معارف مسلمانان بهشمار میآید. از این رو
جا دارد در سال پیروی عملی از سیره امام علی علیهالسلام سیمای قرآن ناطق
را در کتاب نور و هدی مشاهده کنیم. شیوه رایج در اینباره نقل روایات فضایل
امام علیهالسلام به ترتیب آیهها و یا احیانا با محور قرار دادن ارزشهای
امام علیهالسلام است و چون به این سبک آثار فراوانی هست1 و بهتر است از
کارهای تکراری پرهیز و به تحقیقات افزوده شود؛ بی هیچ ادعایی2 سخنانی در
این زمینه از بزرگان نقل و بررسی میشود شاید مفید و مؤثر افتد.
آیههای ویژه حضرت علی علیهالسلام
فضایل
اهل بیت علیهمالسلام در قرآن گاهی به صورت گروهی که شامل تمامی چهارده
معصوم علیهمالسلام است و در مواردی در خصوص پنج تن آل عبا و... بیان شده
که شامل حضرت علی علیهالسلام نیز هست و تنها چند مورد ویژه امام علی
علیهالسلام است، آقای دکتر نقیپورفر با برشماری 16 مورد، بیشترین آیههای
ویژه را بر شمرده3، ولی نمیتوان ادعا کرد که همه دانشمندان بر تمامی این
16 مورد اجماع و اتفاق دارند. اختصاص برخی از این آیهها به شخص حضرت علی
علیهالسلام قابل بحث و بررسی است، به هر حال عصاره شش آیه از آنها - که
در اختصاص به امام علی علیهالسلام روشنتر است- با اندک توضیحی بیان
میشود:
1) جان برکف
«و منالناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤُوف بالعباد4»
و از مردم کسی است که جانش را در برابر خشنودی خدا میفروشد و خداوند به بندگانش بسیار دلسوز است.
این
آیه شریفه اندکی پس از هجرت درباره امیرمؤمنان نازل شده که در شب هجرت
پیامبر صلیاللهعلیهوآله (لیلةالمبیت) به جای پیامبر
صلیاللهعلیهوآله آرمید و جان خویش را سپر بلای حضرت کرد. روایات شیعه و
سنی در خصوص ایثار آن حضرت و ویژگی این آیه به امیرمؤمنان گزارشهای مفصل و
مکرری دارند5.
از شش آیه قبل مسلمانان مهاجر را به چهار گروه تقسیم میکند که دو به دو شخصیتی متقابل یکدیگر دارند.
الف: گروهی که میگویند: پروردگارا در دنیا همه چیز را به ما عطا نما، در حالی که او را در آخرت هیچ بهرهای نیست.
ب: کسانی که میگویند: «پروردگارا به ما در دنیا حسنه و در آخرت نیز حسنه عطا فرما و از عذاب آتش دوزخ حفظ نما».
ج:
«و از مردم کسی هست که سخن او در زندگی پست دنیا، تو را به شگفتی میآورد و
خشنود میکند [ولی در باطن چنین نیست] و خداوند بر آنچه در قلب او است
گواه میگیرد و او سرسختترین دشمنان است. نشانه دشمنی باطنی او این است که
وقتی روی بر میگرداند و از نزد تو میرود، میکوشد تا در زمین فساد به
راه اندازد و حرث و نسل را نابود کند...».
د: شهادت طلب که در خصوص حضرت علی علیهالسلام است و پاداشش رضای خدا است نه اجر مادی.
2) سخنگوی محشــر
«... فَاَذّنَ مُؤذِّن بینهم أن لعنةُالله علی الظالمین6»
در هنگامه محشر ندا دهندهای در میان بهشتیان و دوزخیان ندا میدهد -به گونهای که همگان میشنوند- که: لعنت خدا بر ستمگران.
در روایات اسلامی، این مؤذّن و سخنگو به امیر مؤمنان تفسیر شده است. و در روایات اهل سنت آمده که علی علیهالسلام میفرمود:
اَنا ذلک المؤذِّن؛
آن که آن روز ندا سر میدهد منم.
از ابن عباس روایت است که علی علیهالسلام میفرماید:
لعنت خدا بر آنان باد که ولایت مرا تکذیب کردند و حق مرا کوچک شمردند.
آقای نقیپورفر در اینباره از شواهد قرآنی نیز استفاده کرده است.
3) منادی برائت از مشرکان
برخی
از طوایفی که در حدیبیّه با پیامبر صلیاللهعلیهوآله پیمان بسته بودند،
یک جانبه و بدون هیچ مجوّزی پیمانشان را - به خاطر همکاری آشکار با دشمنان
اسلام- شکستند و یا در صدد از بین بردن رسول خدا برآمدند. پس از خیانت
اینان، سوره برائت بهویژه آغاز آن که مظهر غضب الهی است نازل شد.
به
اتفاق شیعه و اکثر اهل سنت، حدود ده آیه آغازین سوره به ابوبکر سپرده شد،
تا در روز عید قربان در اجتماع مردم به عنوان اعلامیه عمومی بخواند. پس از
رفتن ابوبکر، جبرئیل نازل شد و اعلام کرد:
«لن یؤدّی إلاّ أنتَ أو رجلٌ منک»
رسالت اعلان به مشرکان را کسی جز تو یا مردی از اهل بیت تو ادا نخواهد کرد.
ابوبکر را برگرداندند و علی علیهالسلام این سوره را بر مشرکان مکه خواند.7
توجه
به موارد مشابه، به روشنی گویای معرفی شخصیت علی علیهالسلام در مقایسه با
رقبای آینده است، در این ماجرا علاوه بر این نکته، قرابت میان علی
علیهالسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوآله را به عموم اعلام میدارد. نظیر
تعبیر «انفسنا» در قضیه مباهله.
4) شاهد همگام با پیامبر صلیاللهعلیهوآله
«اَفَمَن کان علی بیّنةٍ من ربّه و یتلوه شاهد منه8»
این
آیه در حقانیت و صداقت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است. و «بیّنه» و
دلیل روشن صدق او قرآن است و شاهد صدق نبوتش، حضرت علی علیهالسلام است که
پیش از او در تورات نشانههایش آمده است. مضمون آیه چنین است:
آیا کسی
که (پیامبر صلیاللهعلیهوآله ) دلیل روشنی از پروردگار خویش (قرآن) در
اختیار دارد و در پی آن شاهد و گوا از سوی خدا آمده و قبل از آن کتاب موسی
(تورات) به عنوان پیشوا و رحمت و بیانگر عظمت او آمده است.
امیر مؤمنان از شأن ملکوتی خویش در آغاز رسالت خبر میدهد- که میتواند توضیحی بر آیه شریفه باشد:
«وَلَقَد کنتُ أتّبِعُهُ اتّباع الفصیل إثر اُمّه...9»
من
همواره پیامبر را دنبال میکردم، همچون در پی آمدن بچه شتر از شیر گرفته،
در پی مادرش. هر روز برای من از اخلاق خود نشانهای برپا میداشت و مرا به
پیروی آن میگماشت...
من نور وحی و رسالت را میدیدم و نسیم نبوت را
استشمام میکردم، و به خدا سوگند هنگام نزول وحی، من نعره شیطان راشنیدم،
پرسیدم یا رسولالله! این نعره چیست؟ پس پاسخ فرمود: این شیطان است که - با
بعثت و نزول وحی - از این که معبودِ مردم باشد مأیوس گشته، یا علی تو
میشنوی آنچه را من میشنوم و میبینی آنچه را من میبینم. جز آن که تو
پیامبر نیستی و لیکن تو وزیری و بر راه خیر میروی...10.
نور وحی، امری
محسوس نیست که به رؤیت در آید، بلکه چشم ملکوتی میطلبد تا آن را ببیند و
شنیدن نعره شیطان نیز گوشی برزخی میخواهد، این ویژگیهای ملکوتی برای آن
حضرت در دهه اوّل عمر رخ داده است.
5) علی معجزه همتراز قرآن
«و یقول الذین کفروا لَست مرسلاً، قلْ کفی بالله شهیدا بینی و بینکم و مَنْ عنده علمالکتاب11»؛
کافران
میگویند: «تو پیامبر نیستی» بگو: همین بس که دو کس میان من و شما گواه
باشد، یکی الله و دیگری کسی که علم کتاب در نزد او است.
یعنی هم خدا میداند که من فرستاده اویم و هم کسانی که از قرآن آگاهی دارند.
مقصود
از «شهادت خداوند» شهادت از طریق قرآن کریم است، که سند حقانیّت قطعی
ادعای نبوت است. نظیر آیه 51 سوره عنکبوت. و مصداق «من عنده علمالکتاب»
علی علیهالسلام است.
«ابن ماجه» از بزرگان اهل سنت در فضایل علی علیهالسلام از آن حضرت نقل میکند:
«اَنا عبدالله، و أخو رسوله صلیاللهعلیهوآله و أنا الصِّدیق الأکبر لایقولها بعدی اِلاّ کَذّاب»؛
یعنی
من بنده خدا و برادر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و من بزرگترین تصدیق
کننده رسالت هستم، پس از من این اوصاف (مثل صدّیق) را جز کذّاب ادعا
نمیکند.12
6) هارون امت اسلام
هنگامی که حضرت موسی علیهالسلام به
رسالتی عظیم و گسترده مبعوث و به مبارزه با قدرت فرعونی مأمور شد، دست به
دعا برداشت و نیازهایی را مطرح کرد. از جمله تقاضا کرد؛ خدا برادرش هارون
را به وزارت او نصب کند، تا پشتش به او محکم و شریک کارش باشد. مشخصات
هارون علیهالسلام چنین است:
«واجعل لی وزیرا من أهلی، هرون اخی...»
«وزیری از خاندانم برای من قرار ده، برادرم هارون را».
پیامبر
اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز مشابه همین درخواست را از خدا کرد و درباره
علی علیهالسلام مستجاب شد که خلاصهاش به «حدیث منزلت» معروف است، و
علامه طباطبائی میفرماید:
این حدیث از صد طریق از اهل سنت و هفتاد طریق از طرق شیعه نقل شده است.*13
در
همین جا از طولانی کردن این بحث خودداری کرده و خوانندگان گرامی را به
مأخذ ارجاع میدهیم، گفتنی است که آقای نقیپورفر جمعا 78 عنوان و آیه، از
باب تفسیر قرآن به قرآن را بحث و بررسی کرده است.
جَری و تطبیق در آیات ولایت
آیات
شامل فضایل ائمه معصومین علیهمالسلام دو گونه است، برخی - به کمک روایات
معتبر- به معصومین علیهمالسلام و یا تنها به امام علی علیهالسلام اختصاص
دارد.14 و بعضی دیگر از آیات فضایل که درباره معصومان آمده طبق قاعده «جَری
و تطبیق» عمومیت مییابد و شامل دیگران نیز میگردد.
از بخش نخست که
منحصرا درباره حضرت علی علیهالسلام یا معصومان علیهمالسلام است و بیش از
یک یا چند مصداق ندارد؛ آیه اکمال دین (مائده/3)، آیه مباهله (آلعمران/
60) و آیه ولایت (مائده / 5515) قابل ارایه است. و از بخش دیگر، آیه تأویل
که در شرح «والراسخون فیالعلم»16 از امام صادق علیهالسلام روایت است:
«والراسخون فیالعلم هُم آلُ محمد»
«راسخان در علم خاندان پیامبر هستند».
علامه طباطبائی قدسسره میفرماید:
«این مورد نیز مانند موارد مشابه، از باب جری و انطباق است»17
یعنی
روایت دلالت دارد که راسخان در علم خاندان پیامبرند. ولی روایت سبب اختصاص
نمیشود زیرا آیه شریفه را بر مصداقهایی تطبیق کرده و مضمونش بر غیر آنان
نیز جریان دارد.
مفهوم جَرْی و تطبیق
قرآن کریم نور و بیان و تبیان
است. ترجمه و برخی مفاهیم قرآن روشن و برای همگان، بشیر و نذیر است. ولی بی
عنایت به روایات معصومان علیهمالسلام تمامی آیات و معارف بلند قرآنی
مفهوم و مبیَّن نیست. در این زمینه از احادیث بینیاز نیستیم، تفکیک تفسیر
از حدیث همان تفکر «حسبنا کتابالله» است که بر آن اساس کج، ثقلین (قرآن و
عترت) از هم جدا شد و این افتراق، امت واحده را در تفسیر قرآن کریم و دین،
به فرقههای مختلف و حتی متضاد منشعب ساخت.
بی شک روایات معتبر و موثق
اهل بیت علیهمالسلام در تبیین وحی، نقشی تعیین کننده و اساسی دارد و همچون
مشعلی فروزان فرا راه مفسران قرار میگیرد.
نکته بسیار با اهمیت این جا
است که این روایات - که معمولاً به تناسب خاصی صادر شده- نباید مورد آیه
را در خود منحصر کند زیرا لازمهاش این است که قرآن تنها برای زمان خاصی
آمده باشد و برای کسانی که در عصر نزول، حضور نداشتهاند بهرهای جز خواندن
و تبرک جستن به آن نداشته باشد. بنابراین بدیهی است که سیل معارف قرآنی
همواره جاری و ساری است و هر نوروزی بر مصداقی نو قابل انطباق است. به این
نکته اصطلاحا «جَرْی و تطبیق» گفته میشود.
تاریخچه جَرْی و تطبیق
«جَرْی»
یا «تطبیق» آیه بر موردی مشخص، که در روایات به وفور یافت میشود، اصطلاحی
است برگرفته از احادیث ائمه علیهمالسلام . به کارگیری چنین اصطلاحی در
تفاسیر قدما دیده نشده، هر چند ممکن است به مضمون آن معتقد بودهاند.
گویا
اولین مفسری که این موضوع را به روشنی پرورش و رواج داد مرحوم علاّمه
طباطبائی قدسسره است. وی در آغاز تفسیر المیزان، بحث کوتاهی درباره جری
فرموده و در سراسر تفسیر، روایات مربوطه را به آن مبحث ارجاع داده است.18
روایتی
که این اصطلاح را در علوم قرآن پدید آورده، در تفسیر عیاشی (م320ق) و از
امام محمدباقر علیهالسلام است. فضیل بن یسار میگوید: از امام درباره این
روایت که میفرماید:
«مافیالقرآن إلاّ وَلَهُ ظَهْرٌ و بَطْن و ما فیها إلاّ و لَه حدٌّ مُطّلع»
پرسیدم؛ منظور از این که قرآن ظَهر و بَطْنی دارد چیست؟ حضرت فرمود:
ظاهرش
تنزیل آن است و باطنش تأویل آن، بخشی از آن گذشته و بخشی هنوز نیامده است
«یجری کما یجری الشمس والقمر» قرآن به موازات حرکت خورشید و ماه و سال؛
ساری و جاری است19 و هر روز، تازه و با طراوت است.
اصطلاح «جَرْی» از همین روایت برگرفته شده است.
مرحوم
علامه رحمهالله میفرماید: روش ائمه علیهمالسلام این بوده است که آیاتی
از قرآن کریم را بر مواردی قابل انطباق، تطبیق میکردند؛ گرچه از مورد نزول
آیه خارج باشد.20
امام علی علیهالسلام میفرماید:
قرآن، چراغ پر فروغی است که خاموشی در آن راه ندارد: «سراجا لایخُبو تو قّده»...21
اهمیت این اصل میطلبد که احادیث زیر را در پشتوانه این قاعده نقل کنیم:
1ـ
حضرت امام باقر علیهالسلام - ضمن روایتی- میفرماید: «اگر آیهای درباره
امتی نازل میشد و آنها منقرض میشدند و با انقراضشان آیه میمرد، چیزی از
قرآن باقی نمیماند. قرآن از آغاز تا انجامش و از انتها تا ابتدایش همواره -
تا آسمانها و زمین برپا است - جریان دارد. پس برای هر ملتی، آیهای است
که آن را تلاوت میکند، و آنان به لحاظ آن آیه در خیر یا شر خواهند بود.22
2ـ مردی از امام کاظم علیهالسلام پرسید: «چگونه است که قرآن در نشر و آموزش جز زیادت و طراوت به دنبال ندارد؟ امام فرمود:
خداوندتبارک و تعالی قرآن را برای زمان خاص و ملت مخصوص، قرار نداده، قرآن پیوسته تا قیامت، نو است و نزد هر امّتی، تر و تازه است.
3ـ ابو بصیر گوید: از حضرت صادق علیهالسلام درباره آیه:
«إنّما أنتَ منذرٌ و لکلّ قومٍ هادٍ23»
یعنی تو تنها هشدار دهنده هستی و برای هر قومی یک هادی وجود دارد
پرسیدم؛ امام فرمود:
«رسول خدا -که درود خدا بر او باد- مُنذر و علی علیهالسلام هادی است. ای ابوبصیر آیا امروزه هم هادی وجود دارد؟
گفتم: آری، فدایت شوم، از خاندان شما پیوسته هادی پس از هادی آمده تا امروز که هدایتگری به شما سپرده شده است. حضرت فرمود:
«ای
ابوبصیر خدا تو را رحمت کناد، اگر چنان میبود که تا آیهای برای مردی
نازل میشد و آن مرد وفات میکرد آیه نیز میمرد، از قرآن و سنت چیزی
نمیماند، لیکن قرآن زنده است، همانگونه که درباره گذشتگان جریان داشت
درباره آیندگان نیز جاری است.24
حضرت در نخستین بخش این روایت، کلمه
«هادی» را بر علی علیهالسلام تطبیق میفرماید و ابوبصیر که پرورش یافته
مکتب او است، به خوبی معنای «جری» قرآن در همه ادوار تاریخ را آموخته، از
این رو در حضور امام، واژه «هادی» را بر فرد فرد امامان علیهمالسلام تطبیق
میکند و حضرت، علاوه بر تقریر گفته وی: «جری» را مدلَّل میسازد.
به
جرئت میتوان گفت: بسیاری از روایاتی که آیههای قرآن کریم را در فضایل
امام علی علیهالسلام یا چهارده معصوم علیهمالسلام بیان میکند از همین
باب است.
یعنی از مضمون آنها انحصار فهمیده نمیشود، بلکه امامان علیهمالسلام را به عنوان برترین و بارزترین مصداقهای آن فضایل نشان میدهد.
نمونههایی از جری و تطبیق
الف: ابن عباس گوید: هنگامی که آیه شریفه:
«اِنّ الذین آمنوا و عمِلواالصالحات اُولئک هُم خیرُالبریّه25»
نازل شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله به علی علیهالسلام فرمود:
آن
(مؤمنان دارای اعمال صالح که بهترین آفریدگانند) تو و شیعیان تو هستند،
شما با شیعیانت در قیامت راضی و خشنود و مرضیّ پروردگار وارد محشر میشوید و
دشمن شما خشمناک و سرافکنده. پرسید یا رسولاللّه! دشمن من کیست؟ فرمود:
هموکه از تو اظهار بیزاری دارد و لعنتت میکند، سپس فرمود: خدا علی
علیهالسلام را رحمت کند، که رحمت میکند.26
ب: امام صادق علیهالسلام در روایتی میفرماید:
«یا ایّتُهاالنفس المطمئنّة...27»
درباره حضرت علی علیهالسلام است.
ج: ابن عباس گوید:
«و من یُعرِض عن ذکر ربّه...28»
«ذکر ربّه» ولایت علی بن ابیطالب علیهالسلام است.29
د: ابن عباس و گروهی دیگر از راویان میگویند:
«والسابقون السابقون * اولئک المقرّبون»30
درباره علی علیهالسلام نازل گشت.31
ه•• : از امام باقر علیهالسلام روایت است:
«و قلیلٌ مِن الآخرین32» درباره علی علیهالسلام است.
و: از حضرت باقر علیهالسلام نقل شده:
«قلْ هَلْ یستویالّذین یعلمون...33» ما هستیم و:«والّذین لایعلمون»دشمن ما است.
بدیهی
است مضمون آیه منحصر به حضرت علی علیهالسلام نیست و هدف این روایات نشان
دادن مصداقهای روشن و مهم است نه انحصار در همین مورد.
فضایل علی علیهالسلام از دیدگاه تفسیر قرآن به قرآن
دهها کتاب در خصوص اهلبیت علیهمالسلام در قرآن سامان یافته مثل:
تفسیر
فرات کوفی؛ تأویل الآیاتالظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة؛ شواهد التنزیل
لقواعد التفضیل.سبک همه آنها ذکر احادیث و آثاری است که از پیامبر
صلیاللهعلیهوآله و اهل بیت علیهمالسلام یا اصحاب رسیده و دلالت دارد
که آیاتی در بیان فضایل اهل بیت علیهمالسلام یا مذمت دشمنان است.
گذشته
از مبحث فضایل علی علیهالسلام در قرآن، بسیاری از مفسران با روش «تفسیر
قرآن به حدیث» به تفسیر پرداخته و کوشیدهاند هر آیهای را با تکیه بر
منابع روایی توضیح دهند که آثار اینان به تفاسیر روایی معروف است، مثل:
تفسیر عیاشی؛ تفسیر ابو حمزه ثمالی؛ تفسیر نعمانی؛ نور الثقلین؛ تفسیر
القمّی؛ البرهان؛ و الدّر المنثور.
بعضی دیگر، هم از آثار معصومان و
اصحاب و هم از سخنان مفسران عصر نزول قرآن و حضور اهلبیت علیهمالسلام و
هم از سایر منابع چون لغت و... بهره بردهاند و کتابهایشان به تفسیر مأثور
شهرت یافته است، از این دست میتوان: جامعالبیان طبری؛ تفسیر ابن کثیر؛
کنز الدقائق و بحر الغرائب و منهج الصادقین را نام برد
یکی از شیوههای
تفسیری که از هنگام تألیف المیزان34 به بعد رواج و رونق بیشتری یافته
«تفسیر قرآن به قرآن است». همان گونه که قرآن کریم بیانگر هر چیزی است،
روشنگر ابهامهای خود نیز هست، بلکه محکمترین مصدر برای توضیح قرآن، خود
قرآن است. چنان که حضرت علی علیهالسلام میفرماید:
«کتابُ الله تُبصِرونَ به و تَنْطِقونَ به و تَسْمَعونَ به وَ ینْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعضٍ، و یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلی بَعْض...»
کتاب
خدا که بدان راه حق را میبینید و بدان از حق سخن میگویید و بدان حق را
میشنوید. بعضِ آن، بعضِ دیگر را تفسیر کند؛ و پارهای بر پاره دیگر گواهی
دهد.35
نمونهای را در این باره میآوریم:
خداوند درباره شب قدر در سوره دخان میفرماید:
«إنّا أنزلناه فی لیلةٍ مبارکة»
به راستی که قرآن را در شب پر برکتی نازل کردیم.
در سوره قدر میفرماید:
«إنّا أنزلناه فی لیلةالقدر»
ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم.
و بالأخره در سوره بقره میخوانیم:
«شهر رمضان الذی أُنزِلَ فیهالقرآن36»
ماه رمضانی که قرآن در آن نازل شد.
با
کنار هم قرار دادن این سه آیه به دست میآید که اولاً قرآن کریم در یک شب و
ثانیا شب قدر و ثالثا در ماه مبارک رمضان نازل شده و همچنین روشن میشود
که شب قدر در ماه رمضان است.37
حال که با این مقدمه منظور از تفسیر قرآن
به قرآن روشن شد، گفتنی است که حجتالاسلام دکتر ولیالله نقیپورفر، سعی
کرده با روش تفسیر قرآن به قرآن به بررسی شخصیت اهل بیت علیهمالسلام در
قرآن بپردازد و اثری به همین نام در سال 1377 به اهتمام مرکز آموزش مدیریت
دولتی در 374 صفحه وزیری منتشر کند.38 وی مینویسد:
«این راه، اولیترین
و متقنترین راهِ معرِّفی شأن اهل بیت علیهمالسلام میباشد... همانگونه
که قرآن کریم خود حجّت قاطع بر آسمانی و خدایی بودن خویش میباشد، خود سند
یقینی بر اثبات اهلبیت علیهمالسلام خواهد بود. این روش، با وجود اتقانش،
متأسفانه در شأن اهل بیت علیهمالسلام کمتر مورد استنباط قرار گرفته است؛
حال آن که - با توجه به روایات- معصومین علیهمالسلام عملاً در موارد
بسیاری، با همین روش به اثبات شئون خویش پرداختهاند.
مفسران شیعه در
طول تاریخ - به طور پراکنده- از این روش استفادهها نمودهاند... لیکن
عمدتا به موارد محدودی از آیات پرداخته شده است که متناسب با کثرت شئون اهل
بیت علیهمالسلام و عظمت حیرتانگیز آنان نمیباشد و تحقیقی بسیار
گستردهتر و متقنتری را حدّاقل با الهام از مجموعه احادیث وارده از طریق
فریقین میطلبد39»
اشارتی به چند آیه
الف: اهدناالصراط المستقیم
... با توجه به قرین بودن تعبیر «الصِّدیقین» با «النبیین» معلوم میشود در اینجا مقصود از صدّیقین، ولیّ معصوم غیر نبی است...40 .
«وَ ما اَرْسلنا مِن قبلِک اِلاّ رجالاً نوحی الیهم فسئَلوُا اَهلَ الذکر اِن کنتم لاتعلمون41»
نویسنده
در صفحات 182تا 187 کتابش با شواهد متعدد قرآنی اثبات میکند که «اهل ذکر»
تنها اهل بیت نبوت علیهمالسلام هستند که از مقام عصمت و طهارت برخوردارند
و قرابت غیر قابل انفکاکی با قرآن را دارا میباشند و به دلیل «وَلَن
یَفْتَرِقا» در خطبه پیامبر صلیاللهعلیهوآله در حجةالوداع42 قرآن و
عترت از یکدیگر هرگز جدا نخواهند شد.43
ب: علی مجتبای غربال کننده
معیار
تمیز خبیث و طیّب و میزان تشخیص مؤمن و منافق، حضرت علی علیهالسلام است. و
این معیار از آیه 179 سوره آل عمران استفاده میشود، روایات نیز همین را
گفتهاند ولی متأسفانه در تفاسیر از آن غفلت شده است. آیه میفرماید:
«ما
کان الله لِیَذَر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتّی یمیزالخبیثَ مِن الطیّب و
ما کان الله لِیُطلِعَکُم علیالغیب و لکنّاللهَ یجتبی من رُسُلِه مَن
یشاء فَآمِنوا بالله و رُسُلِه و إنْ تؤمِنوا و تتقوا فَلَکم أجرٌ عظیم.
یعنی
خداوند را چنین نباشد که مؤمنان را به حالتی که شما بر آن مستقرید،
واگذارد، مگر آن که خبیث را از پاکیزه جدا نماید؛ و خداوند را چنین نیست که
شما را بر غیب آگاه گرداند؛ و لیکن خداوند از رسولانش هر که را بخواهد، بر
میگزیند، پس به خدا و رسولانش ایمان آورید، و اگر ایمان آورید و تقوا
پیشه کنید پس برای شما اجری عظیم خواهد بود.
آیه شریفه، سنّت غربال
مدعیان ایمان، در هر عصر و زمان به ویژه در دوران پیامبر
صلیاللهعلیهوآله را بیان میفرماید. ولی این غربالگری با نزول فهرستی
از اسامی مؤمنان و منافقان و آگاه سازی بر غیب نیست. به دلیل «وما کان الله
لیُطْلعکم علیالغیب» (آل عمران، آیه 179)، بلکه از طریق برگزیدن شخصیتی
ملکوتی در جامعه پیامبر، این غربال صورت میگیرد. وجود این مجتبای الهی، و
عکسالعمل جامعه در برابر شخصیت او، دوست و دشمن را معرفی میکند. این
معیار، طبق روایات شیعه و سنّی علی علیهالسلام است.44
ابو سعید خدری
گوید: ما فرزندان خویش را با محبت علی علیهالسلام میآزمودیم که اگر
دوستدار علی علیهالسلام بود او را مؤمن و گرنه، منافق میشمردیم.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله میفرمایند:
«لولاک یا علی، ما عُرِفَ المؤمنون بعدی»
ای علی! اگر تو نبودی پس از من،مؤمنان شناخته نمیشدند.45
«علیٌّ حبّه ایمان و بغضه نفاق».
عشق به علی ایمان و دشمنیش نفاق است.46
در نهجالبلاغه، حکمت 45 نیز همین حدیث و مضمون آمده است.
علی علیهالسلام در نهان آیات
از
دیدگاههای قابل بررسی، تفسیر باطن آیات است. یعنی آیههایی که ظهور لفظی
در امام علی علیهالسلام یا اهلبیت علیهمالسلام ندارند. ولی باطن آنها
درباره ائمّه علیهمالسلام است. توضیحی در تفسیر قرآن کریم به باطن و به
عبارتی ظَهر و بَطن آیات، خالی از لطف نیست.
ظهر وبطن و تفسیر و تأویل
این
دیدگاه، معتقد است، علاوه بر ظهور الفاظ قرآن کریم در دلالتهای مطابقی و
تضمنی و التزامی، قرآن باطنی دارد. اهل ظاهر و عربی دانان، ظاهرش را و اهل
نظر و معصومان علیهمالسلام باطن آن را مییابند، المیزان آیه «لایمسه
الاالمطّهرون» را به تماس اهل تطهیر با عمق و باطن قرآن، تفسیر کرده است؛
بررسی مبحث زبان وحی و مبحث مناهج و سبکهای تفسیری، گسترده است.
از این رو به نقل چند روایت و ارایه منابع تحقیق بسنده میشود.
واژه تأویل چند کاربرد دارد، که یکی به همین معنا است.47 از حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله نقل شده:
«ما فیالقرآنِ آیةً إلاّ وِ لها ظَهرٌ و بَطْنٌ»
در قرآن آیهای نیست، جز آن که ظاهر و باطن و عیان و نهانی دارد.
از حضرت باقر علیهالسلام معنای این حدیث نبوی را پرسیدند، فرمود:
«ظَهرُه تَنْزِیلُهُ و بَطَنُه تأویلُه، مِنْه ما قَدْ مَضی وَ مِنْهُ مالَمْ یَکُنْ، یَجْری کما تَجْرِی الشمسُ والقَمرُ»
ظاهر
قرآن، همان انگیزه و معنایی است که قرآن طبق آن نازل گشته و باطن قرآن
تأویل و تحقق عینی آن است، بخشی از تأویل سپری شده و بعضی هنوز رخ نداده
[قرآن تازه میشود و[ در بلندای دوران جریان دارد همانگونه که خورشید و
ماه هرلحظه در افقی در حرکت است.48
از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله - خطاب به یارانش - نقل است که فرمود:
«برخی از شما بر طبق تأویل قرآن میجنگد همانگونه که جنگیدم بر تنزیل آن و او علیبن ابیطالب است»49
شبیه این روایت، این فراز دعای شریف ندبه است:
«یَحْذُو حَذْوَالرسولِ صلیاللهعلیهوآله وَ یُقاتِلُ عَلی التَّأویلِ وَلا تَأخُذُهُ فیالله لَوْمَةُلائم...»
علی
علیهالسلام قدم، جای پای پیامبر صلیاللهعلیهوآله مینهاد و طبق تأویل
و باطن قرآن کریم میجنگید و در راه خدا از سرزنش هیچ ملامتگری
نمیهراسید.
بدیهی است جنگ با معاویه کار آسانی نبود زیرا به بسیاری از
مردم قبولانده بود که خال المؤمنین، کاتب وحی، فامیل پیامبر
صلیاللهعلیهوآله خونخواه عثمان، مجری قرآن و... من هستم!.
از پیامبر صلیاللهعلیهوآله روایت شده که:
«إنّ للقرآن ظَهْرا و بَطْنا و لبَطْنِهِ بطنٌ إلی سبعةِ اَبْطُن50»
حقیقتا برای قرآن ظاهر و باطنی است و بطن آن نیز دارای باطنی است تا هفت باطن.
طبق روایتی، از امام علی علیهالسلام پرسیدند آیا جز قرآن [غیر از قرآن رایج [ چیزی از وحی نزد شما هست؟ فرمود:
«لا، وَالّذی فَلَقَ الحبّةَ وَ برأالنسمةَ اِلاّ أن یُعْطِی عَبدا فَهما فی کتابه51»
یعنی
نه، سوگند به آن خدایی که دانه را شکافت و رویانید و جاندار را آفرید
[غیر از قرآن چیزی نزد ما نیست] مگر خدا به بندهای توفیق فهم کتابش را عطا
فرماید.
یعنی هرگونه علم غیب و آگاهی که داریم به برکت فهم قرآن کریم
است، بدیهی است منظورشان پنهان قرآن است نه پیدای آن، که برای همگان قابل
فهم است.
از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که کتاب خدا چهار بخش است:
«العبارة والإشارة و اللطائف و الحقائق، فالعبارة لِلْعَوام و الإشارة للخواص و اللطائف للأولیاء والحقائق للأنبیاء»52
قرآن
شامل عبارت، اشارت، لطایف و حقایق است، عبارت برای همگان است و اشارت برای
خواص و لطایف برای اولیای خدا و حقایق برای پیامبران است.
هشــدار
راه
تأویل و باطن قرآن، برای همگان باز نیست و چون صراط مستقیمی است که از
شمشیر باریکتر و از مو نازکتر است. راه باطن، از طریق ظاهر قرآن میگذرد و
از زبان راسخان در علم و مطهَّرون اعتبار مییابد، چنان نیست که هرکس هر
چه دل تنگش بخواهد بگوید و به حساب باطن و تأویل قرآن واریز کند، در جایی
که به اتفاق و اجماع مسلمانان، تفسیر به رأی و تحریف معنوی قرآن ممنوع است،
نمیتوان هر ادعایی را تفسیر باطن وانمود، نمود و آنچه دستاویز برخی
فرقهها است و به اسم اهل حق یا باطنیّه یا نُصَیْریه و... معروف است،
تفسیر باطن قرآن نیست.
نمونهای از تفسیر باطن
«احسان»، علی
علیهالسلام است. از ابن عباس روایت است که: اولین کسی که از زیور بهشت
میپوشد، حضرت ابراهیم علیهالسلام است، به برکت مقام خُلّت و دوستیش. پس
از او حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله است. زیرا او برگزیده و صفوةالله
است. سپس حضرت علی علیهالسلام است و در آیه :
اِنَاللهَ یأمُرُ بالعَدلِ و الإحسان53»
عدل رسولالله صلیاللهعلیهوآله و احسان علی علیهالسلام است.
و در ادامه آیه:
«وَالّذی جاءَ بالصِدق»، رسول الله است «وَصَدَّقَ به»، علی علیهالسلام است.54
علی علیهالسلام بزرگترین آیتالهی
در تفاسیر روایی در زیر برخی آیهها که از نشانهها و آیات الهی سخن رفته، مثل آیه شریفه :
«وقال
الذین لایعلمون لولا یکلمناالله أو تأتینا آیة کذلک قالالذین من قبلهم
مثل قولهم تشابَهَتْ قلوبهم قد بیّنا الآیات لقوم یوقنون55»
آمده است که بزرگترین آیت الهی علی علیهالسلام است. و از خود حضرت علی علیهالسلام هم روایت شده:
«مالِلّه آیة اکبر منّی»
برای خداوند آیتی بزرگتر از من نیست.56
ابن قولویه در کامل الزیارات از حضرت صادق علیهالسلام ضمن روایتی نقل میکند،
چه آیتی بزرگتر از ما است؟
علی علیهالسلام قرآن ناطق
کتاب شریف کافی از حضرت کاظم علیهالسلام روایت میکند که آیه 2 سوره دخان:
«حم والکتاب المبین»
«حم» حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و «الکتابالمبین» امیرالمؤمنین علیهالسلام است.
در تفسیر قمی نیز زیر آیه بالا از امام باقر علیهالسلام روایت شده:
«الکتاب أمیرالمؤمنین علیهالسلام است»57
«الساعة» علی علیهالسلام است
در تفسیر قمی (ج 2، ص 112) زیر آیه 11، سوره فرقان:
«بَل کذّبوا بالساعة»
آمده است، یعنی علی علیهالسلام را تکذیب کردند.
اگر صحّت اینگونه احادیث ثابت شود میتواند از بابت تفسیر باطن شمرده شود.
«ماء معین» امام علیهالسلام است
زیرآیه شریفه:
«قل أرأیتُم إن اَصْبَح ماؤکم غورا فَمَنْ یأتیکُم بماءٍ مَعین58».
اگر آب شما فرو رود، چه کسی برای شما آب گوارا میآورد؟
روایاتی چند رسیده است که آیه درباره حضرت مهدی علیهالسلام و فرو رفتن ماء معین غیبت آن حضرت است.
استاد
معرفت - دام عزّه- با توضیحات مناسب و نقل دو روایت «ماء مَعین» را به علم
امام که همچون آب حیاتبخش است تفسیر کرده و این تفسیر را نوعی گرایش به
تفسیر باطن با دلالت فحوای عام دانسته است. مضمون حدیثِ حضرت باقر
علیهالسلام در این جا چنین است:
«إذا فَقَدْتُم إمامکم فَلَم تروه فماذا تصنعون»
هنگامی که دست شما از دامن امامتان کوتاه شد و او را ندیدید چه میکنید؟
حضرت رضا علیهالسلام میفرماید:
«ماؤُکم: أبوابُکم الأئمة، و الأئمة: أبوابالله، فَمَنْ یأتیکم بماء معین، أی یَأْتیکُم بِعلْم الإمام».59
منظور
از «ماؤکم» امامان، بابهای شمایند، و ائمه ابواب خدایند پس جمله «فمن
یأتیکم بماءٍ معین» یعنی چه کسی علم امام را برای شما میآورد.60
منابع تحقیق
برای
استقرای آیاتی که از این دیدگاه درباره امام علی علیهالسلام و یا ائمه
معصومین علیهمالسلام است باید به سراسر تفاسیر روایی جامع همچون
نورالثقلین، الدرالمنثور و همچنین آثاری که فضایل اهل بیت علیهمالسلام را
از دیدگاه قرآن بررسی میکند، نظیر: شواهدالتنزیل، تأویل الآیات الباهره،
بصائرالدرجات، احقاقالحق و ملحقات آن و موسوعةالامام علیبن ابیطالب
علیهالسلام و...61 مراجعه شود.
و برای مبحث تفسیر «نهان و باطن» قرآن،
مأخذ مستقلی سراغ ندارم و میتوان از لابهلای آثار علوم قرآنی استفاده
کرد، مثلاً: تفسیر طبری، جلد اوّل، ص 72 و مقدمه آن صفحه22؛ روحالمعانی،
جلد اوّل صفحه 7؛ بحارالانوار، جلد 19، صص 2 و 30 و صص 94 ـ 93 و...
تفسیرالبرهان، جلد 1، ص 19؛ تفسیرالصافی، جلد 1، صص 17-14 و صص 34-30؛
تفسیرالتبیان، جلد1، ص 9؛ غرائبالقرآن نیشابوری، ج1، ص 26؛ فتحالبیان،
جلد اول، صص 17-16؛ بیان السعادة، جلد اول، ص 13؛ محاسنالتأویل، جلد اول،
صص 67-51. نفحات الرحمن، جلداول، صص 31-28؛ المیزان، جلد سوم، صص 74-72.
الحکمةالمتعالیه، جلد سوم، صص 40-32؛ الغیب و الشهادة، جلد اول، صص 18-17؛
تقریب القرآن، جلد اول، صص 26-24؛ من هدی القرآن، جلد اول، صص 44-43؛
علومالقرآن عندالمفسرین، جلد سوم، صص 112-77 و...
علی علیهالسلام برترین مصداق فضایل مؤمنان
روایات
فراوانی از طریق شیعه و سنی دلالت دارد که زیبندهترین مصداق صفات و
فضایلی که خداوند برای مؤمنان در قرآن آورده است، علی علیهالسلام است. او
امیر مؤمنان و در خوبیها سرامد آنان است و تمام آیات اهل ایمان درباره علی
علیهالسلام نیز هست.
حافظ کبیر عبیدالله بن عبدالله بن احمد، معروف به
حاکم حسکانی حنفی نیشابوری که از بزرگان قرن پنجم هجری است، یکی از مقدمات
هفتگانه کتابش شواهدالتنزیل را به همین موضوع اختصاص داده است.
آقای دکتر نقیپورفر نیز در این باره راهگشایی کرده و چنین گفته است:
راه دوم: آیات ناظر به اکمل صفات مؤمنان.
یکی
از راههای شناخت اهل بیت علیهمالسلام توجّه به صفات و عملکردهای متعالی
است که خداوند در قرآن کریم، از مؤمنان متعالی انتظار دارد، شخصیت اهل بیت
عصمت و طهارت علیهمالسلام ، جلوه عملی این صفات متعالی است.
در بسیاری
از روایات، آیات بسیاری به عنوان شأن اهل بیت علیهمالسلام مطرح گشته است
که در واقع از همین باب تطبیق آیات بر مصداق اکمل آن است، که اهل بیت
علیهمالسلام میباشند؛ نه آن که این دسته از آیات، منحصرا در شأن اهل بیت
علیهمالسلام باشد و شامل دیگر مؤمنان - در رتبه نازلتر- نشود62.
برای تبرک و نمونه این حدیث را میآوریم: ابن عباس - مشهورترین مفسّر صدر اسلام- زیر آیه کریمه
«اِنّ للمتقین مفازا63»
گوید: او[قهرمان این آیه] علی بن ابیطالب علیهالسلام است، به خدا او سرور کسانی است که تقوا و خوف الهی داشتند...64
نیز زیر آیه شریفه:
«و اَمّا مَنْ خاف مقام ربّه و... 65»
گوید:
علیبن ابیطالب علیهالسلام از مقام ربّ و صحنه حسابرسی محشر در میان
بندگان، خائف بود از این رو از نافرمانی خدا دوری گزید و هوای خویش را از
محرّمات و از خواهشهای نفسانی بازداشت و بدینسان بهشت، ویژه او است و هر
کسی که چنین باشد.66
نکته: منظور از آیات مؤمنان، فضایل و ارزشهای
پارسایان است چون این روایات در مقام مدح علی علیهالسلام است. نه آن جایی
که با خطاب به اهل ایمان از کار زشتی نهی شده، مثل:
«یا ایُّهاالذین آمنوا لاتقربوا الصلوة و انتم سکاری حتی تعلموا ماتقولون»
ای مؤمنان! در حالت مستی نزدیک نماز نشوید تا بدانید چه میگویید.
و یا آیه:
«یا ایُّها الذین آمَنوا آمِنوا»
ای مؤمنان! ایمان واقعی و عمیق بیاورید.
توجیه و تبیین دیگر این که بگوییم: در همین موارد هم علی علیهالسلام بارزترین مصداقی است که از این نقایص دور است.
روایات غیر منقَّح و نامربوط
برخی
حضرت امیر علیهالسلام را در آینهای مغشوش و ناقص از روایات نشان
دادهاند که به جای مدح باعث مذمّت است. مثلاً در تفسیر علی بن ابراهیم قمی
آن حضرت «بعوضه» یعنی پشه معرفی شده است و این نقل ناقص، با ماجرای واقعی،
فرسنگها فاصله دارد.
بررسی آیه شریفه
در شأن نزول آیه گفتهاند: هنگامی که خداوند برای منافقان دو مثال:
«مثلُهم کمثل الذی استوقد...» و
«أو کصیّب مِنالسماء67»
را
بیان فرمود یا هنگامی که در آیات قرآن (حج، آیه 73؛ عنکبوت، آیه 41) به
مگس و عنکبوت68 مَثَل زده شد، جمعی از مخالفان، این تمثیل را دستاویز قرار
داده و زبان انتقاد و استهزا گشودند که این چه وحی آسمانی است که از عنکبوت
و مگس سخن میگوید؟
در پاسخشان آیه نازل شد که:
«خداوند از این که به [موجودات کوچکی مانند] پشه و حتی بالاتر آن مثال بزند شرم نمیکند...69»
چرا
که مثال وسیلهای برای تجسم حقیقت است، گاهی بلاغت ایجاب میکند که
گوینده، برای نشان دادن ضعف مدّعی، موجود ضعیف یا خُردی را برای مثال
انتخاب کند. در ادامه میفرماید: «اما کسانی که ایمان آوردهاند میدانند
که آن مطلب، حقّی است از سوی پروردگارشان ولی آنها که کافرند میگویند: خدا
از این مثال چه منظوری داشته است...»
نقل ناقص قمی رحمهالله
در تفسیر قمی از حضرت امام صادق علیهالسلام آمده است:...
خدا
این مَثَل را در شأن امیرالمؤمنین بیان فرموده، و بنابراین امیرالمؤمنین
علیهالسلام «بعوضه = پشه» است و «مافوقها» رسولالله صلیاللهعلیهوآله .
دلیلش آن که در ادامه آیه میفرماید:
«فأمّا
الذین آمنوا فیعلمون أنّه الحقّ من ربّهم» و «حقّ» در آیه یعنی
امیرالمؤمنین علیهالسلام که رسول خدا از مردم برایش بیعت و پیمان گرفت،
باز میفرماید:
«و امّا الذین کفروا... الذین ینقضون عهدالله من بعد
میثاقه -فیعلی- و یقطعون ما امرالله به أن یوصل...»70 خدا در ردّ مخالفان،
این اوصاف را بیان میدارد که با علی علیهالسلام نقض عهد و به جای صله
رحم، قطع رحم کردند و... 71
بدیهی است معرفی حضرت علی علیهالسلام به صورت بالا، قدح است نه مدح!.
تحقیق ریشه ماجرا
روزی حضرت امام باقر علیهالسلام توصیه میفرمود:
ما را با نام و لقب و اوصاف خودمان یاد کنید و اوصاف ما را - جز در ضرورت - بر دشمنان ما ننهید که خداوند پاداش فراوانی میدهد...
در
آن جا از امام علیهالسلام پرسیدند: برخی از شیعیان و دوستان شما گمان
میکنند که آن «بعوضه» در سوره بقره، آیه 26، علی علیهالسلام است و
«مافوقها» که ذباب و مگس باشد پیامبر صلیاللهعلیهوآله است!
حضرت توضیح داد:
«سَمِعَ
هؤلاء شیئا لم یَضَعوه علی وجهه، إنّما کان رسولالله صلیاللهعلیهوآله
قاعدا ذات یومٍ هو و علی علیهالسلام إذْ سَمِع قائلاً یقول: ماشاءالله و
ماشاءَ محمد، و سَمِعَ آخر یقول: ما شاءالله و ما شاء علیٌّ فقال رسولالله
صلیاللهعلیهوآله : لاتقرِنوا محمدا و علیّا بالله عزّ و جلّ و لکن
قولوا: ماشاءالله ثم ما شاء محمّد ماشاءالله ثمّ ما شاء علیّ.
إنّ
مشیئةالله هی القاهرة الّتی لاتُساوی و لا تُکافأ و لا تُدانی، و ما محمّد
رسولالله صلیاللهعلیهوآله فی الله و فی قدرته إلاّ کَذُبابة تطیر فی
هذه الممالک الواسعة، و ما علی فی الله و فی قدرته اِلاّ کبعوضة فی جملة
هذه الممالک...72
یعنی:
آنان چیزی شنیدند ولی درست نفهمیدند، روزی
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله با علی علیهالسلام نشسته بودند، شنیدند،
گویندهای میگفت: «هر چه خدابخواهد و هر چه محمد بخواهد [پدید میآید[ و
دیگری میگفت: هرچه خدا بخواهد و هرچه علی بخواهد [رخ میدهد].
حضرت
رسول صلیاللهعلیهوآله فرمود: محمد و علی را در ردیف خداوند قرار ندهید و
به صورت جداگانه بگویید: هرچه خدا خواست و سپس هر چه محمد خواست، یا به
طور جداگانه بگویید: هر چه علی خواست...
زیرا مشیت و خواست خدا است که
قاهر و غالب است به گونهای که هیچ چیز مساوی و نظیر و معادل و نزدیک به آن
نیست و محمد که پیامبر خدا است در مقایسه با خدا و قدرتش جز مگس نیست که
در این کشورهای گسترده به پرواز در آید و علی در کنار خدا و قدرتش جز
پشهای که در این جهان پهناور پرواز کند، بیش نیست. [و این دو اصلاً قابل
ذکر نیستند]
با این که فضل و عنایتی که خدا بر محمد و علی داشته، آن قدر
زیاد است که برابری نمیکند بر فضل الهی بر تمامی آفریدگانش از اوّل تا
آخر روزگار .
این بود سخن رسولالله صلیاللهعلیهوآله در قصه ذباب و
بعوضه در اینجا، و اصلاً ربطی به آیه شریفه «إنّ الله لا یستحیی أنْ یضرب
مثلاً ما بعوضةً»73 ندارد.
نمونه دیگر
در زیر آیه شریفه
«وَ لَقد کُنتم تَمنّون الموت مِن قبلِ أنْ تَلْقَوه فَقد رأیتموه74».
گفتهاند: قریش حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را در جنگ بدر «موت» مینامیدند.75
بدیهی
است این تعبیر قَدح و مذمت است، نه مدح و منقبت، مگر تأویل شود به این که
حضرت علی علیهالسلام باعث مرگ کفار قریش بود، و این تعبیری است از زبان
دشمن و شجاعت را میرساند.
بررسی
هر چه تحقیق کردم ریشه این مطلب و
مأخذ دست اول را که معاصر اهل بیت علیهمالسلام باشد نیافتم. ولی اندکی دقت
نشان میدهد که لقب «موت» برای امام علیهالسلام با این آیه هیچ تناسبی
ندارد، زیرا ماجرای آیه مزبور، مربوط به پس از جنگ احد است که مشت مدعیانَ
دروغینِ اشتیاقِ شهادت باز شد، پیش از آن وقتی سخن از شهدای بدر و فضیلت
جانبازی در راه خدا و... به میان میآمد برخی با تظاهر آرزوی شهادت
میکردند و میگفتند: ای کاش این افتخار در میدان بدر، نصیب ما نیز شده
بود، طولی نکشید که جنگ احد پیش آمد.
مجاهدان راستین جنگیدند و برخی شربت شهادت نوشیدند ولی مدعیان، هنگامی که آثار شکست را در ارتش اسلام مشاهده کردند فرار کردند.
این آیه با سرزنش آنها میگوید:
شما
کسانی بودید که آرزوی مرگ و شهادت در راه خدا را در دل میپروراندید، پس
چرا آن وقت که با چشم خود محبوب خویش را در برابر خود دیدید فرار کردید؟76
از این رو مضمون این آیه نیز ربطی به نام مبارک حضرت علی علیهالسلام ندارد.
چند نمونه دیگر
استاد آیتالله معرفت در نقد تفسیر علی بن ابراهیم قمی چند نمونه دیگر را یادآور شده است:
1
ـ گفتهاند مراد از «السّاعة» در آیه 11 سوره فرقان یعنی علی علیهالسلام
77 با این که منظور از آیه «کذّبوا بالسّاعة» تکذیب قیامت است.
2 ـ
«المشرقَیْن» در آیه شریفه «ربّ المشرقَیْن و ربّ المغربَیْن78» حضرت رسول
صلیاللهعلیهوآله و حضرت علی علیهالسلام و «المغرِبْین» امام حسن و
امام حسین علیهماالسلام است.79
3 ـ «ثقلان» در آیه «سنفرغ لکم اَیُّه الثَّقلان80» قرآن و عترت علیهمالسلام است.81