ابوهاشم جعفری میگوید: در خدمت امام حسن عسکری(ع) بودم که ایشان فرمودند: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دستور میدهد منارهها و مقصورههای مسجد ویران شود.» با خود گفتم که چرا چنین کند که امام جوابم فرمود: «چون اینها بدعتهایی است که هیچ امام و پیامبری آن را مرسوم نکرده است.» علّامه مجلسی در توضیح این حدیث میفرماید: «زیرا اشراف داشتن و مسلّط بودنِ خانههای مردم حرام است.»
حضرت
امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارشان، در تفسیر آیة 33 سورة احزاب «و
لا تبرّجنّ الجاهلیّة الاولی» میفرمایند: «خود را مانند خودآرایی زنان
عصر جاهلیّت اوّل نیارایید.»[1]
تبرّج، به معنای «توسعه در دیدار»
از کلمة «برج» گرفته شده است. به استناد کلام مرحوم علّامه طباطبایی در
تفسیر «المیزان»، تبرّج ظاهر شدن مانند ظاهر شدن برجها برای بینندگان
آنهاست.[2]
شاید بتوان، «خودآرایی به قصد خودفروشی» را حاوی نزدیکترین
مفهوم برای تبرّج جاهلی دانست.
«تظاهر» در معنی خودنمایی، تخفیف
یافتة تبرّج است. تمنّای نمایش و ظاهرسازی. برونفکنی ویژهای که به تمامی
در مقابل «خودداری، خویشتنداری، حیاء و حتّی رازداری» قرار میگیرد.
نوعی نمایش بیمحابای داشتهها در بر خلق روزگار.
این نمایش همراه
با تفاخر، آتش میل و حسد را برمیانگیزد و نفس تیز تک نهفته در کالبد کوچک
هزاران پیر و جوان را به مسابقهای بزرگ فرا میخواند.
تبرّج، ضدّ
پوشیدگی و مخالف آن است از این رو، مورد نکوهش حضرات معصومان(ع) و اهل
خرد واقع شده و از مشخّصات ا!
نسان
عصر جاهلیّت اوّلی به شمار میرود. همان که واسپس قرنها در هیئت جاهلیّت
ثانوی آخرالزّمانی بازگشت میکند و در مقابل امام زمان(ع) و خاستگاه ایشان
میایستد.
حال چنانچه از منظر گشوده شده به وسیلة قرآن کریم؛ یعنی
«نهی» و «نکوهش» تبرّج و تظاهر به حوزههای فرهنگی و تمدّنی گذشته و جاری
بنگریم، درمییابیم که، شهرها نمایشگاه تبرّج و تظاهرند. خانهها،
لباسها و وسایل نقلیه که چونان برجها در خودنمایی، خودآرایی، تظاهر و
خودفروشیاند، جملگی فاقد صفت پوشیدگیاند و چون شیشه همة اندوختهها و
پنهانیها را
نمودار میسازند.
کوچهها و محلّهها و جملة آنچه که در گسترة شهر
قابل شناساییاند جلوات این صفات مذموم را در خود دارند و همراه خود فرا
روی هر رهگذری به نمایش میگذارند.
به زبان دیگر، در عصر آخرین، شهر و کوی و برزن، محلّ ظهور تمام قدّ تبرّج است.
بناهای
برکشیده تا سقف آسمان، در رقابتی سخت، بر یکدیگر فخر میفروشند. برتری
خود را مینمایند و شکوه و رنگ و روی خود و تمنّای سازندگان و صاحبان خود
را جلوهگر میکنند. قدر خویش عرضه میکنند تا چشم و دل خریداران و طالبان
را اسیر خود کنند.
هر ساختمان، نحوی خودنم!
ایی و
حرص جاوید صاحبش برای تظاهر را در خود پنهان داشته است.
پاساژها،
مغازهها، ویترینها و... جملگی رنگهایی را جلوه میدهند تا در رقابتی
بیپایان، طبع تظاهرطلب آیندهها و روندها را بیارایند. به همان سان که
اطعمه و اشربه و البسه بر ساحت این تظاهر میافزایند. جملگی، از جایگاه و
شأن خود خارج شده و مبدّل به ابزار تبرّج و تظاهر شدهاند.
شهرها،
مملوّ از مردمیند که از صبح علی الطّلوع در نمایشند. دمیدن خورشید، سرآغاز
مسابقة بزرگ تجربه شدة عهد جاهلی است که در صورتی نو بازگشت کرده. شاید از
همین روست که شهرها، باعث تباهی و فساد
اخلاقی و فرهنگی انسانها هستند. چنان که ابن خلدون اندلسی، در
«المقدّمه»، معتقد است: شخصیّت انسانها را نوع معیشت آنها میسازد. او
حتّی از بسیاری جهات زندگی بادیهنشین را مقدّم بر شهرنشینی میشناسد و
معتقد است دلاوری، دینداری، شجاعت، اخلاق و فطرت پاک در شهرها روی به
نابودی میگذارد و حتّی معتقد است تمامی این صفات پسندیده در شهر روی به
ضعف میگذارد تا آنکه به کلّی نابود میشود و حتّی شهر و زندگی شهری را
عامل انحطاط و انقراض دین و دولت میشناسد.
شهر و خیابان، پاساژها،
مغازهها، برجها و محلّهها، همه از!
یک
جنسند و حامل صفاتی مشترک. جملگی، باطن انسان جاری در عصری را به نمایش
میگذارند که چون عهد جاهلی اوّلی، بر مدار تظاهر و تبرّج میگردد. همه
چیز و همه کس ذیل تظاهر و تبرّج قابل شناسایی است و ما به غلط، تبرّج را
تنها در آرایش گیسوان دخترکان جستوجو میکنیم. چنان که در غفلت تمام، چشم
را بر نقش بنیادین شهرسازی، معماری و خانهها در شکلگیری شخصیّت مردم و
تربیت نسلها میبندیم و جملگی را خنثی و بیتأثیر میانگاریم.
روزی، رسول اکرم(ص) در گذر از محلّهای، ساختمان بلند و قبّه مانندی را مشاهده کرد. از همراهان نام صاحب بنا Ø!
�ا
پرسید. گفتند: از مردی انصاری است.
چندی بعد، وقتی آن مرد به دیدار
حضرت رسول الله(ص) آمد، حضرت از وی روی برتافت و ناراحتی خود را از احداث
آن بنا آشکار ساخت. نبیّ اکرم(ص) ساخت این گونه ابنیه را دردسرساز و برای
مردم زحمتآفرین میشناختند.[3]
در تمدّن اسلامی، «پوشیدگی» صفت
بارز ابنیه و مورد توجّه فرهنگ نبوی و علوی است، همان که در معماری،
شهرسازی و ساخت مسکن نمودار میشود. در مقابل، «برهنگی» و «عریانی» که
«صفت ذات» فرهنگ و تمدّن غربی است.
این کلام حضرت مصطفی(ص) است که فرمودند: «خانة هر کس حرم اوست.»[4]!
از
همین رو ایشان، خانة مردم را چونان مسجدالحرام امانگاه میشناختند و میفرمودند:
«خانة هر کس، وقتی صاحبش در آن بماند و در را ببندد و نیز مسجدالحرام امانگاه است.»[5]
فرهنگی
که معلّم آن، خانه را «امانگاه» چونان بیت الله الحرام معرفی میکند،
«پوشیدگی» را صفت جدایی ناپذیرش میشناسد. تا آنجا «دیه» را از نابیناکنندة
چشم خاطر برمیدارد. حضرت امام صادق(ع) فرمود:
«هر کس بدون اجازه به خانهای نگاه کند در چنین حالی اگر چشمش را معیوب سازند، دیهای بر آنان نیست.»[6]
با
این وصف، چگونه میتوØ!
�ن
تصوّر کرد که دعوت کنندة این فرهنگ نبوی و علوی، «تبرّج و تظاهر و تزاحم»
عفن مندرج در برجسازی و حتّی معماری مساجد مدرن شهر ما را که در خود و با
خود جز آلودگی اخلاقی و زحمت خلق روزگار و پردهبرداری از محارم ندارند و
حتّی سجده و کرنش در پیشگاه شیطان میکنند را امضا کند؟
معماری
مدرن و برجسازی نوین، به دلیل خاستگاه فرهنگیاش دریافت و نگاه اومانیستی
و لیبرالیستی حاکم بر مهندسان و معمارانش، «اذن دخول» از همة خانهها و
خلوتکدهها و محلهای امن مردم برمیدارد. درست به همان صورت که در عصر
جاهلیّت مرسوم بود. ساکن!
ان
«حجاز» عصر جاهلیّت اوّلی، رسم کسب اجازه برای داخل شدن به خانهها را
برداشته بودند تا آنکه در وقت بعثت قرآن اعلام داشت: «ای ایمان آورندگان
به خانهای غیر از محلّ سکونت خود، بدون آنکه اجازه گرفته و بر ساکنانش
سلام کرده باشید، داخل نشوید. این برایتان بهتر است، باشد که پند
گیرید.»[7]
چگونه میتوان در امنیّت و آرامش زیست وقتی که بر فرش کوی و برزن و همجوار با متجاوزان و متعدیّان نشسته باشی؟
مگر
جز این است که در ازدحام «برجها و پنجرهها»، همگان را بیپرده و حفاظ
در معرض تیرهای زهرآلود نگاه نامحرمان قرار
دادهایم؟ در این موقعیّت، آسایش و آرامش و امنیّت کیمیایی است نایافتنی.
گوهری که بیآنکه دربارهاش بیندیشیم به بهایی اندک از دست دادیم.
آمده
است که ابوسعید خدری، روبهروی خانة حضرت رسول اکرم(ص) ایستاده و در آن
موقعیّت اذن ورود میخواست، از رسول خدا(ص) شنید که فرمود: «روبهروی در
اجازه نگیر.»[8]
امنیّت محارم و اهل خانه تا آنجا پاس داشته میشود
که حتّی برای «نحوة اذن دخول به منازل» نیز شرایطی تعیین شده است تا چه
رسد به آنکه، به بهانههای صرفاً اقتصادی غیرقابل دفاع، همة شروط را حذف
کرده و چونان عهد جاهلی،!
مردم
را بیدفاع در برابر تیرهای زهرآگین چشمها قرار دهیم. تیرهایی که هر یک
به نحوی اهل خانه را مضروب و مجروح میسازند.
آن زمان که در قرائت
دعای شریف ندبه، ندبهکنان میخوانیم: «این هادم ابنیة الشرک و النّفاق» و
به زاری تجدیدکنندة فرایض و سنن و منهدم کنندة ابنیة برکشیده بر
شالودههای شرک و نفاق را فرا میخوانیم و جستوجو میکنیم، اندیشه
کردهایم که امام(ع) در وقت ظهور کبرا با تعطیلکنندگان فرایض و سنن و
سازندگان ابنیة شرک و نفاق چه معاملهای میکند؟
بدون مراعات ادب
منتظران حقیقی، بدون آمادگی برای Ø!
�حیای
فرایض و سنن و بدون عزم جدّی برای پیگیری خطّ مشیّ فرهنگ حقیقی نبوی و
علوی که به تمامی در فرهنگ مهدوی متجلّی میشود، قرائت این ادعیه وبال
گردن ما میشود. هماره، بیآنکه متذکّر باشیم، با قرائت ادعیه و اذکار، در
مقابل خداوند و حضرات معصومان(ع) متعهّد به عهد میشویم و خود را در معرض
پیمانها قرار میدهیم، بیآنکه خود را مکلّف به اجرای آن پیمانها و وفا
به آنها بشناسیم. از همین مجرا حجم بزرگی از ابتلائات سوء حاصله از گسست
عهد و پیمانها را به جان میخریم.
گاهی این گونه خواندنها به ما را به مرز دغل با حجّت حیّ خداوند
میرساند.
شکستن عهد خداوند و رسول خداوند(ص)، حسب سنّت الهی،
نتایجی همچون مسلّط شدن دشمنان و منقطع شدن برخی نعمتها را در پی دارد.
چنان که فرمودهاند: «... و لم ینقضوا عهدالله و عهد رسوله الّا سلّط الله
علیهم عدوّهم...»[9]
عهد و پیمان خدا و رسولش را نشکستند جز آنکه خدا، دشمن آنها را بر آنها مسلّط کند و برخی از آنچه را دادند از آنها بگیرد.
در حدیث دیگری آمده است: هر که با امام دغلی و عهدشکنی کرده، روز رستاخیز با دهان کج وارد محشر شود تا به دوزخ رود.[10]
اشاره
به «ابنیة شرک و نفاق» و انهدام آنها در وقت ظهور، در Ù!
�جهی
اشاره به برکشندگان و سازندگان منافق و مشرک این ابنیه دارد، امّا در وجهی
دیگر، اشاره به بر کشیده شدن این ابنیه بر بنیادهای شرک و نفاق در حوزة
فکری و فرهنگی دارد که بیگمان در هر دو صورت این ابنیه، موجد شرکت و نفاق
خفی و جلی در حوزة فرهنگ و حیات مادّی مسلمانانند.
مگر جز این است
که «تبرّج»، «تظاهر» و بالأخره «ریا»، در خود لایههایی از شرک و نفاق را
دارا هستند و باعث آن است؟ سخن این نیست که در میان ما، مشرکان و منافقان
در کسوت معمار و شهرساز، ابنیة ما را بر کشیدهاند؛ بلکه سخن بر سر
ابتنای این معماری و شهرسازی بر بنیا!
دهای
نظری مشرکانه و منافقانه است. حتّی اگر مؤمنی مسلمان آن را بر کشیده باشد.
از همین رو، به مصداق «از کوزه همان برون تراود که در اوست» صورت بنا،
مظهر باطن شرکآلود آن و لاجرم مقوّم و مبشّر نفاق و زندگی مشرکانه در
عرصة زمین است.
ابوهاشم جعفری میگوید: در خدمت امام حسن عسکری(ع)
بودم که ایشان فرمودند: «هنگامی که قائم ما قیام کند، دستور میدهد
منارهها و مقصورههای مسجد ویران شود.» با خود گفتم که چرا چنین کند که
امام جوابم فرمود: «چون اینها بدعتهایی است که هیچ امام و پیامبری آن را
مرسوم نکرده است.»[11]
علّامه مج!
لسی
در توضیح این حدیث میفرماید: «زیرا اشراف داشتن و مسلّط بودنِ خانههای مردم حرام است.»[12]
آنکه
با مناره و مقصورة مساجد مشرف و مزاحم چنین کند، با برجهای شیطانی و
آلوده به تبرّج جاهلی چه خواهد کرد؟ بیمراجعه به حتّی یک روایت و خطّ مشی
ارائه شده توسط حضرات معصومان(ع) میتوان به مدد همین علوم کمی مدرن،
تبعات این معماری را بر جسم و جان ساکنان شهر دریافت.
گویا، به خود
رها شدهایم. خود را بیامام، بیسنّت و بیحکم میشناسیم که چنین شهر و
دیار خود را آلوده و به تبع آن خلق مسلمان را بیمار، فرسوده و مبتلابه
عذاب د!
نیوی
و اخروی میسازیم.
آن زمان که مسئولان یکی از مهمترین مساجد منسوب
به نام مقدّس صاحب الزّمان(ع) در غفلت تمام صدها میلیارد تومان وجه رایج
را صرف ساختن عظیمترین و رفیعترین منارهها میسازند، تکلیف سایر خلق
روزگار معلوم است. اگر تنها و تنها روایت ابوهاشم جعفری را میخواندیم دست
از ناپرهیزکاری میکشیدیم و عصای احتیاط به دست میگرفتیم.