به دنبال حقیقت

محلی برای جمع آوری مطالب مذهبی بدور از هر تفکر و نگرش سیاسی

به دنبال حقیقت

محلی برای جمع آوری مطالب مذهبی بدور از هر تفکر و نگرش سیاسی

مقایسه چهره سلیمان (ع) در قرآن و تورات

منبع

 

 

آنچه در قرآن پیرامون داستان سلیمان (ع) آمده است:

در قرآن کریم از سرگذشت آن جناب جز مقدارى مختصر نیامده، چیزى که هست دقت در همان مختصر، آدمى را به همه داستانهاى او و مظاهر شخصیت شریفش راهنمایى مى کند.

یکى اینکه: آن جناب فرزند و وارث داود (علیه السلام) بود، که در این باره فرمود: و «وهبنا لداود سلیمان» و نیز فرموده: «و ورث سلیمان داود».

یکى دیگر اینکه خداى تعالى ملکى عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخر کرد و زبان مرغان را به وى آموخت، که ذکر این چند نعمت در کلام مجیدش مکرر آمده است، در سوره بقره آیه 102، در سوره انبیاء، آیه 81، در سوره نمل، آیه 16 تا 18، در سوره سباء، آیه 12 تا 13 و در سوره ص، آیه 35 تا 39.

قسمت سوم، آن است که به مساءله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى کند، که در سوره ص، آیه 33 واقع است.

قسمت چهارم، آیات مربوط به «عرض صافنات جیاد» بر وى است، که در آیات 31 تا 33 سوره ص، آمده است.

قسمت پنجم، آیاتى است که به مساءله داورى او در مساءله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیاء، آیه 78 تا 79 آمده است.

قسمت ششم، اشاره به داستان مورچه است، که در سوره مورد بحث، آیه 18 و 19 آمده.

قسمت هفتم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملکه سباء است، که در همین سوره، آیات 20 تا 44 آمده.

قسمت هشتم، آیه مربوط به کیفیت درگذشت آن جناب است که در سوره سبا آیه 14 واقع شده.

2. آیاتى که آن جناب را مى ستاید

در قرآن کریم، در پانزده شانزده مورد نام آن جناب را آورده و ثناى بسیارى از او کرده، بنده اش خوانده، اوابش نامیده و فرموده: «نعم العبد انه اواب » ترجمه: چه نیکو بنده اى! به راستى او بسیار رجوع کننده [به سوى خدا] بود( سوره ص، آیه 30) و به علم و حکمتش ستوده و فرموده ::" ففهمناها سلیمان و کلا آتینا حکما و علما" پس شیوه ى داورى را به سلیمان فهماندیم و هر یک را حکم و دانش عطا کردیم، « سوره انبیاء، آیه 79» و نیز فرموده:" و لقد آتینا داود و سلیمان علما و به راستى به داود و سلیمان دانشى عطا کردیم،" « سوره نمل، آیه 15.» و باز فرموده:" یا أیها الناس علمنا منطق الطیر" اى مردم! ما زبان پرندگان را تعلیم یافته ایم «سوره نمل، آیه 16» و او را از انبیاء مهدى و راه یافته خوانده، فرموده:" و أیوب و یونس و هارون و سلیمان" « سوره نساء، آیه 163» و نیز فرموده:" و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان" و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم، و از نسل او داود و سلیمان را هدایت کردیم «سوره انعام، آیه 84 ».

 

سلیمان (علیه السلام) در عهد عتیق

داستان آن جناب در کتاب ملوک اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملکش و وفور ثروتش و بلوغ حکمتش سخن گفته، لیکن از داستانهایش که در قرآن ذکر شده، جز همین مقدار نیامده که: وقتى ملکه سبأ خبر سلیمان را شنید و شنید که معبدى در اورشلیم ساخته و او مردى است که حکمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایى بسیار آورد و با او دیدار کرد و مسائل بسیارى به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آن گاه برگشت عهد عتیق بعد از آن همه ثناء که براى سلیمان کرده، در آخر به وى اسائه ادب کرده و گفته که: وى در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستى دست برداشته به بت پرستى گرایید و براى بتها سجده کرد، بتهایى که بعضى از زنانش داشتند و آنها را مى پرستیدند.

و نیز مى گوید: مادر سلیمان، اول، زن اوریاى حتى بود، پدر سلیمان عاشقش شد و با او زنا کرد و در همان زنا فرزندى حامله شد ناگزیر داود (از ترس رسوایى) نقشه کشید تا هر چه زودتر اوریا را سر به نیست کند و همسرش را بگیرد و همین کار را کرد، بعد از کشته شدن اوریا در یکى از جنگها، همسرش را به اندرون خانه و نزد سایر زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سلیمان را بیاورد. و اما قرآن کریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، هم چنان که ساحت سایر انبیاء را منزه مى داند و بر هدایت و عصمتشان تصریح مى کند و در خصوص سلیمان مى فرماید:" و ما کفر سلیمان" «سلیمان کافر نشد» (سوره بقره، آیه 102). و نیز، ساحتش را از اینکه از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حکایت کرده که در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: پروردگارا! مرا بر آن دار تا نعمتى را که به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى شکر کنم و عمل صالحى که مى پسندى انجام دهم، و مرا به رحمت خویش در جمع بندگان شایسته ات در آور« سوره نمل، آیه 19» و از این دعا برمى آید که مادر او از اهل صراط مستقیم بوده، یعنى از کسانى که خداوند بر آنان انعام کرده، از نبیین و صدیقین و شهداء و صالحین.

 

روایاتى که در این داستان وارد شده است.

اخبارى که در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبى دارد که حتى نظائر آن در اساطیر و افسانه هاى خرافى کمتر دیده مى شود، مطالبى که عقل سلیم نمى تواند آن را بپذیرد و بلکه تاریخ قطعى هم آنها را تکذیب مى کند و بیشتر آنها مبالغه هایى است که از امثال کعب و وهب نقل شده است. و این قصه پردازان مبالغه را به جایى رسانده اند که گفته اند: سلیمان پادشاه همه روى زمین شد و هفتصد سال سلطنت کرد و تمامى موجودات زنده روى زمین از انس و جن و وحشى و طیر، لشکریانش بودند. و او در پاى تخت خود سیصد هزار کرسى نصب مى کرد، که به هر کرسى یک پیغمبر مى نشست، بلکه هزاران پیغمبر و صدها هزار نفر از امراى انس و جن روى آنها مى نشستند و مى رفتند. و مادر ملکه سباء از جن بوده و لذا پاهاى ملکه مانند پاى خران، سم دار بوده و به همین جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم مى پوشاند، تا روزى که دامن بالا زد تا وارد صرح شود، این رازش فاش ‍ گردید. و در شوکت این ملکه مبالغه را به حدى رسانده اند که گفته اند: در قلمرو کشور او چهار صد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهى را چهارصد هزار نظامى بوده و وى سیصد وزیر داشته است، که مملکتش را اداره مى کردند و دوازده هزار سر لشکر داشته که هر سرلشکرى دوازده هزار سرباز داشته، و همچنین از این قبیل اخبار عجیب و غیر قابل قبولى که در توجیه آن هیچ راهى نداریم، مگر آنکه بگوییم از اخبار اسرائیلیات است و بگذریم.

 

مقایسه چهره سلیمان در قرآن و تورات کنونى

در حالى که قرآن سلیمان را پیامبرى بزرگ مى خواند با علم سرشار و تقواى بسیار پیامبرى که با داشتن حکومت عظیم هرگز اسیر مقام و مال نشد، و به آنها که از سوى ملکه سبا براى فریفتنش هدایاى بسیار گرانبهایى آورده بودند گفت: أ تمدونن بمال فما آتانی الله خیر مما آتاکم:" آیا مرا به وسیله مال مى خواهید کمک کنید؟ در حالى که آنچه خدا به من داده است از آنچه به شما داده برتر است" (نمل- 36) پیامبرى که تمام آرزویش این بود بتواند شکر نعمتهاى پروردگار را بجا آورد و قال رب أوزعنی أن أشکر نعمتک التی أنعمت علی و على والدی: گفت پروردگارا! مرا یارى و الهام کن تا بتوانم شکر نعمتهایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى بجاى آورم" (نمل- 19). رهبرى که حتى اجازه نمى داد کسى آگاهانه به مورچه اى ستم کند، لذا در وادى نمل، مورچه اى صدا زد یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعرون:" اى مورچگان به لانه ها بروید مبادا سلیمان و لشکریانش ناآگاهانه شما را پایمال کنند"! (نمل- 18). عبادتکارى بود که هر گاه لحظه اى به دنیا مشغول و از ذکر خدا غافل مى شد در مقام جبران بر مى آمد و مى گفت: إنی أحببت حب الخیر عن ذکر ربی: افسوس که علاقه به نیکیها مرا لحظه اى از یاد خدایم به خود مشغول داشت" (ص- 32) حکیمى بود که در عین قدرت جز با منطق سخن نمى گفت، و حتى در گفتگو با پرنده اى همچون هدهد، حق و عدالت را از دست نمى داد.حاکمى بود که معاونش آن چنان از" علم کتاب" سرشار بود که در یک لحظه مى توانست تخت بلقیس را حاضر کند.و قرآن او را با اوصافى همچون اواب (بسیار بازگشت کننده به سوى خدا) و نعم العبد (بنده بسیار خوب) خوانده.کسى که خداوند" حکومت" و" علم" را در اختیار او قرار داده بود و کسى که او را مشمول هدایت خویش فرموده بود، و کسى که یک لحظه در عمرش به خدا شرک نورزید.ولى با این حال ببینیم تورات تحریف یافته کنونى چگونه دامان پاک این پیامبر بزرگ را آلوده به شرک و غیر آن مى کند.

تورات بدترین نسبتها را در زمینه بنا کردن بتکده و ترویج از بت پرستى و عشق بی حساب به زنان و تعبیرات بسیار زننده از توصیفهاى عاشقانه او بیان کرده که نقل همه آن شرم آور است. در کتاب اول ملوک و پادشاهان چنین مى خوانیم: و سلیمان ملک سواى دختر فرعون زنان بیگانه بسیارى را از" موآبیان" و" عمونیان" و" ادومیان" و" صیدونیان" و" حتیان" دوست مى داشت از امتهایى که خداوند بنى اسرائیل را فرموده بود که شما به ایشان در نیائید (و ازدواج نکنید) و ایشان به شما در نیایند که ایشان قلب شما را به خدایان خودشان مایل خواهند گردانید، و سلیمان از راه محبت به ایشان ملصق شد! و او را هفتصد زن بانویه (عقدى) و سیصد متعه (موقت) بود! و ایشان قلبش را برگردانیدند، و واقع شد وقت پیرى سلیمان که زنهایش قلبش را به سمت خدایان غریب برگردانیدند، و قلبش مثل قلب پدرش داود با خدایش کامل نبود! و سلیمان در عقب" عشترون" خداى صیدونیان و" ملکوم" مکروه عمونیان (بت عمونیان) رفت، و سلیمان در نظر خداوند بدى کرد و مثل پدرش داود راه خداوند را تماما نرفت!! آن گاه سلیمان مقام بلندى را به کوهى که روبروى" اورشلیم" است بخصوص" کموش" مکروه پسران عمون بنا کرد، پس خداوند به سلیمان غضبناک شد، بسبب اینکه قلبش از خداوند خداى اسرائیل که وى را دو مرتبه مرئى شد برگردانید ... و خداوند به سلیمان گفت چون که این عمل از تو صادر شد، و عهد مرا و فرائضى که به تو امر فرموده نگاه نداشتى، البته مملکت تو را از دست تو خواهم گرفت! و به بنده ات خواهم داد! نهایت به ایام تو این را نخواهم کرد، به سبب پدرت داود، و از دست پسرت آن را خواهم گرفت ... نهایت تمامى مملکت را از دست او (سلیمان) نخواهم گرفت، بلکه به پاس خاطر بنده من داود که برگزیدم بجهت اینکه اوامر و فرائض مرا نگاه داشته بود! او را در تمامى روزهاى عمرش سلطان خواهم نمود ...

 

از مجموع این داستان دروغین تورات چنین بر مى آید:

1- سلیمان علاقه زیادى به زنان طوایف بت پرست داشت، و بر خلاف دستور خدا عده زیادى از آنان را گرفت، و کم کم به مذهب آنها تمایل پیدا کرد! و با اینکه" شخص زن ندیده اى" هم نبود، بلکه 700 زن عقدى و 300 زن متعه داشت! علاقه شدید او به زنها او را از راه خدا بیرون برد!.

2- سلیمان صریحا دستور ساختن بتخانه داد، و روى کوهى که در برابر" اورشلیم" آن مرکز مقدس اسرائیل قرار داشت، بتکده اى براى بت " کموش" بت معروف طایفه " موابیان" و بت" مولک"- بت مخصوص طایفه" بنى عمون" بنا کرد و به بت" عشترون" بت" صیدونیان" نیز علاقه خاصى پیدا کرد و همه اینها در سر پیرى واقع شد!

3- خداوند بخاطر این انحراف و گناه بزرگ مجازاتى براى او قائل شد و آن مجازات این بود که کشور او را از دستش بگیرد، ولى نه از دست خودش بلکه از دست فرزندش" رحبعام"! و به او مهلت خواهد داد هر چه مى خواهد سلطنت کند، اینهم بخاطر بنده خاص خدا داود پدر سلیمان بود، همان بنده خاص خدا که طبق تصریح تورات العیاذ بالله مرتکب قتل نفس و زناى محصنه و تصاحب زن افسر رشید و خدمتگزار خود گردیده بود!! آیا این تهمتهاى ناروا را کسى مى تواند به ساحت مقدس مردى مانند سلیمان نسبت دهد؟! اگر ما سلیمان را- همانطور که قرآن مى گوید- پیامبر بدانیم که وضع روشن است و اگر هم او را در ردیف پادشاهان بنى اسرائیل بدانیم باز چنین نسبتهایى ممکن نیست در باره او صادق باشد.چه اینکه اگر او را پیامبر ندانیم مسلما تالى تلو پیامبر بوده، زیرا دو کتاب از کتب عهد قدیم یکى بنام" مواعظ سلیمان- یا- حکمتهاى سلیمان" و دیگرى بنام" سرود سلیمان" از گفته هاى این مرد بزرگ الهى است.به راستى یهودیان و مسیحیان که به تورات کنونى معتقدند چه جوابى براى این سؤالات دارند؟ و این رسواییها را چگونه مى پذیرند؟!

 

   

           

 

 1- تفسیر نمونه، ج 18، ص38 و ص: 55

  

 2- ترجمه المیزان، ج 15، ص: 525 - 530


 3- داستانهای قرآن و تاریخ انبیا در المیزان، گرد آوری و تدوین: حسین فعال عراقی

  

 4- تاریخ انبیاء، نویسنده: سید هاشم رسولى محلاتى

شخصیت زنان در اسلام

برگرفته از سایت افغانان


--------

نویسنده: عبدالظاهر داعی  استاد دانشګاه کابل
خداوند متعال (جل جلاله) که خالق زنان ومردان میباشد ، برای اینکه شخصیت والای زنان را دردین مقدس اسلام برای همه معرفی نماید ،  یک سلسله دساتیرونقش های مثبت زنان را در قرآن عظیم الشان بیان داشته است ، قرآن درآیات مختلف قرآنی زن را به مقام عالی انسانی بیان داشته حقوقی را برای زنان بیان میدارد که ازنگاه مادی ومعنوی مکان ومنزلت وی را برای همه ثابت میسازد ،  تا مردان وزنان مسلمان حقیقت شخصیت زنان را درک نموده مطابق آن احکام الهی را مراعات نمایند . وهیچگاهی به طرف مادران ، زنان ، خواهران و دختران خویش به نظر احترام وبزرگواری نظر نموده ، زن را مانند یک موجود مقدس و پـرارزش بدانند .
 

سوره های قرآنی بنام زن
قرآن عظیم الشان برای ارج گداری به موقف ، واثبات این حقیقت که دین مقدس اسلام مقام عالی وبا ارزشی برای خانمها قایل شده است ، در هنگام نامگذاری سوره های قرآنی نیز زنان فراموش نشده ، سوره های را به نام ایشان مسمی نموده است،واین حقیقت زبان دشمنان اسلام را گنگ  میسازد که هروقتی نعره میزنند، ومیخواهند خللی میان عقیده خواهران مؤمن وقرآن عظیم الشان پیدا کنند ،  در قرآن عظیم الشان سوره های ذیل  بنام  زنان میباشد ، که عبارت اند از :
1.    سوره النساء ( زنان ) : درین سوره کلمه نساء که به معنای زنان است ، بصورت خاص بیان شده است .

2.    سوره مریم : این سوره که بنام بی بی مریم ( علیها السلام ) مادر حضرت عیسی  علیه السلام ) مسمى گردیده است ، مریم که یک دختر باک نهاد بود ، ودر قرآن عظیم الشان الکوی برای دختران باک طینت وعفیفه بیان شده است ، این سورهء مبارکه برای ارزش بیشتر دختران باک بنام همان دختر باک نامگزاری شده است .

3.    سورهء مجادله : مجادله همان گفتگوی بی بی خوله ( رضی الله عنها ) با حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) میباشد ، واین سوره بیانکر حقیقت رحمت الهی بالای زنان میباشد که جگونه پروردگار (جل جلاله )  خواسته های این خانم را بر آورده ساخت .
4.    اکثریت آیات سورهء نور نیز در مورد احکام زنان میباشـد .
5.    سوره تحریم : این سورهء مبارکه درمورد قصه امهات المؤمنین ( رضی الله عنهن ) میباشد .
6.    سوره ممتحنه : درمورد  زنان مهاجری  که با سایر مسلمانان هجرت نمودند ، ودر مورد ایمان آنان وامتحان شان درین سوره بحث کردیده این سوره بنام ممتحنه مسمى شده است .

زنان با ایمان نمونهء مثال برای مردان وزنان:
خداوند متعال (جل جلاله ) زن فرعون و بی بی مریم را برای تمام مسلمانان مثالی از مؤمنان حقیقی بیان داشته و آیات قرآن شاهد این موضوع است تا سایر مردان و زنان با مطالعهء شخصیت این دو خانم پاک و با تقوا ،  خود را قریب بارگاه الهی سازند ،خداوند متعال (جل جلاله ) در قرآن عظیم الشأن میفرماید : (وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنْ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ومریم ابنت عمران ) ترجمه : خداوند (جل جلاله ) برای مؤمنان خانم فرعون را مثال بیان داشته ، هنگامی که گفت : پروردگارا ! برای من خانهء در جنت بناء نما ، و مرا از فرعون و عملش ، و از اقوام ظالم نجات ده  ، همچنان مریم بنت عمران) .این دوزن مسلمان نمونهء از ایمان ، تقوا ، پاکی ، عفت ، صبردرمشکلات ، مبارزه با دشمنان توحید ، وعدم تسلیمی به بیدینان طاغی وسرکش بوده ، وقرآن عظیم الشان ، این دو خانم متدین را نمونهء مثال برای تمامی مردان وزنان بیان داشته که ، مثال برای آنان پیروی از شخصیت این دو خانم میباشد . بنظره بنده  علت برتریت خانم فرعون شاید همین باشد که آن زن تحت سیطره یک جبار زنده گی میکرد که نه تنها ظلم و وحشتش حد و حصری نداشته بلکه ، شوهر ظالم دعوای ربوبیت نموده و هرلحظه ء قلب آن خانم پرعطوفت را میرنجاند زیرا آن همسر مؤمنه عقیده داشت که شوهر عاصیش بندهء مسکین وعاجز بوده و ادعای دروغین خدایی اش جزء شرمنده گی برای خودش و اذیت مؤمنان چیزی بیش نیست ، موقف منفی همسرفرعون در مقابل این شوهر ظالم یک مثال عالی برغلبه برمفاتن و نعمت های موقتی و زود گذر دنیا میباشد ، درحالیکه شوهرش از پادشان مقتدر روز بوده و در قصر شوهرش که تمامی انواع نعمات و راحت های دنیوی میسر بود ، از همهء این نعمات بخاطر کفرو ظلم فرعون اعراض نموده و با قلب خویش به ذات خداوند متعال (جل جلاله ) متوجه شده به دربار آن ذات یکتا  التجا مینمود که بعوض  این قصر استکباری فرعون را که بمثابه  یک زندان برای آن خانم موحد بود یک خانهء ابدی در جنت الهی نصیبش گرداند ، از اعمال فرعون وفرعونیان نجاتش دهد.

مثال دیگری اززنان با عزت تاریخ اسلام مادرحضرت عیسى (علیه و علی نبینا افضل الصلوات و التسلمیات)  بی بی مریم بود،دختریکه باعزت وعفت زنده گی نمود،بیزاری خویش را ازتهمت های یهودان اعلان کرد وبا عقیده راسخ خویش بدون توجه به اتهامات دشمنان حق و حقپرستی راه و مسیر مقدس خود را چنان با شهامت وقهرمانی ادامه داد که خداوند متعال به پاکدامنی،عفت وفرمانبرداری اش گواهی داده درموردش میفرماید (وکانت من القانتین ) یعنی ازجمله بنده های مطیع وفرمانبردارپروردگار بود.

خداوند متعال ( جل جلاله ) به تقاضای خانمها جواب مثبت میدهد:  اگرچه قرآن عظیم الشان تمامی انسانها را بصورت مساویانه خطاب مینماید،ودراحکام الهی همهء انسانها بدون درنظرداشت جنسیت،منزلت دنیوی ، قومیت ، رنگ ،طائفه وغیره، به شکل مساویانه شامل اند ، واین احکام الهی مردم،مردمان،انسانها،اولادهء آدم ،مؤمنان،مسلمانها وغیره تعبیرات را استعمال میکند که شامل،مردان،زنان،جوانان (پسران ودختران) میگردد ، ولی ازینکه در گرامر عربی بعضی ازین اصطلاحات دارای ، اصطلاح مذکرومؤنث میباشد ، زنان خواستند تا قرآن برای آنها بصورت مشخص با مراعات همان قوانین گرامری زبان عربی خطاب نماید ، بناء خداوند ( جل جلاله ) این خواهش زنان را بذیرفته وبرایشان ، بصورت مشخص با اصطلاحات خاص خطاب نمود.

حضرت ام المؤمنین بی بی ام سلمه (رضی الله عنه)  فرمود: من به پیامبر(صلی الله علیه وسلم ) گفتم که در قرآن عظیم الشان نام مردان را می شنویم ولی نام خانم ها ذکر نم یشود ، خداوند ( جل جلاله ) این آیت شریف را نازل نمود إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا) مردان مسلمان وزنان مسلمان ، مردان مؤ من وزنان مؤمنه  ، مردانى که مطیع فرمان خدا هستندوزنانى که از فرمان حق اطاعت مى کنند ، مردان راستگو وزنان راستگو ، مردان صابرو شکیبا و زنان صابر و شکیبا ،مردان با خشوع و زنان با خشوع ، مردان انفاقگر و زنان انفاق کننده، مردانى که روزه میدارند و زنانى که روزه مى دارند،مردانى که دامان خود را از آلودگى به بیعفتى حفظ مى کنند، وزنانى که عفیف و پاکند ، مردانى که بسیار به یاد خدا هستند،وزنانى که بسیار یاد خدا مى کنند . الأحزاب /35

خداوند ( جل جلاله ) صدای زن را میشنود: هرگاه جزء 28 قرآن عطیم الشان را باز نماییم ، حادثه عجیبی را میخوانیم که در مورد شنیدن خداوند (جل جلاله ) سخنان یک زن مظلوم است ، قرأن چنین واقعه را بیان میدارد : (قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ) ( خداوند قول زنى را که درباره شوهرش به تو مراجعه کرده بود و به خداوند شکایت مى‏کرد شنید (و تقاضاى او را اجابت کرد) خداوند گفتگوى شما را با هم (واصرار آن زن را درباره حل مشکلش) مى‏شنید و خداوند شنوا و بینا است.)  المجادلة/1

تفسیر نمونه جریان قصه را مفصلا چنین بیان میدارد :  ماجرا چنین بود که زنى از طایفه انصار بنام (خوله ) (نامهاى دیگرى نیز در روایات دیگر براى او ذکر شده است ) که از طایفه (خزرج ) و همسرش (اوس بن صامت)  بود در یک ماجرا مورد خشم شوهرش قرار گرفت ، و او که مرد تندخو و سریع التاءثرى بود تصمیم بر جدائى از او گرفت ، و گفت (انت على کظهرامى ) (تو نسبت به من همچون مادر من هستى !) و این در حقیقت نوعى از طلاق در زمان جاهلیت بود اما طلاقى بود که نه قابل بازگشت بود و نه زن آزاد مى شد که بتواند همسرى براى خود برگزیند، و این بدترین حالتى بود که براى یک زن شوهردار ممکن بود رخ دهد.چیزى نگذشت که مرد پشیمان شد و چون (ظهار) (گفتن جمله فوق ) در عصر جاهلیت نوعى طلاق غیر قابل بازگشت بود به همسرش ‍ گفت : فکر مى کنم براى همیشه بر من حرام شدى ! زن گفت چنین مگو، خدمت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) برو و حکم این مساءله را از او بپرس ، مرد گفت من خجالت مى کشم ، زن گفت : پس بگذار من بروم ، گفت : مانعى ندارد.

زن خدمت رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) آمد و ماجرا را چنین نقل کرد: اى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) همسرم (اوس بن صامت ) زمانى مرا به زوجیت خود برگزید که جوان بودم و صاحب جمال و مال و ثروت و فامیل ، اموال من را مصرف کرد، و جوانیم از بین رفت ، و فامیلم پراگنده شدند، و سنم زیاد شد، حالا ظهار کرده و پشیمان شده ، آیا راهى هست که ما به زندگى سابق بازگردیم ؟

پیامبر (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود: تو بر او حرام شده اى ! عرض کرد یا رسول الله  (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) او صیغه طلاق جارى نکرده ، و او پدر فرزندان من است ، و از همه در نظر من محبوبتر، فرمود: تو بر او حرام شده اى ! و من دستور دیگرى در این زمینه ندارم. زن پى درپى اصرار و الحاح مى کرد، سرانجام رو به درگاه خدا آورد و عرض کرد: اشکو الى الله فاقتى و حاجتى ، و شدة حالى ، اللهم فانزل على لسان نبیک : (خداوندا! بیچارگى و نیاز و شدت حالم را به تو شکایت مى کنم ، خداوندا! فرمانى بر پیامبرت نازل کن و این مشکل را بگشا).

در اینجا حال وحى به پیامبر(صلى اللّه علیه و آله وسلم )دست داد، و آیات آغاز این سوره بر او نازل شد که راه حل مشکل (ظهار) را به روشنى نشان مى دهد، فرمود همسرت را صدا کن ، آیات مزبور را بر او تلاوت کرد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله وسلم ) فرمود: آیا مى توانى یک برده را به عنوان کفاره ظهار آزاد کنى ؟ عرض کرد: اگر چنین کنم چیزى براى من باقى نمى ماند، فرمود: مى توانى دو ماه پى درپى روزه بگیرى ؟ عرض ‍ کرد من اگر نوبت غذایم سه بار تاءخیر شود چشمم از کار مى افتد، و مى ترسم نابینا شوم ، فرمود: آیا مى توانى شصت مسکین را اطعام کنى ، عرض کرد نه ، مگر اینکه شما به من کمک کنید، فرمود: من به تو کمک مى کنم . تفسیر نمونه درتفسیرآیت  (قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها)

امام قرطبی ( رحمة الله علیه) میگوید : که درزمان خلافت حضرت عمر (رضی الله عنه ) زنی امیرالمؤمنین را ایستاده نموده برایش نصیحت میکرد وحضرت عمر( رضی الله عنه) به سخنانش گوش میداد ، مردم گفتند ای امیرالمؤمین ! آیا برای این پیره زن  اینقدر زیاد توقف میکنی : گفت : قسم بخداست که اگراین خانم مرا از صبح تا شام ایستاده کند ، درمقابلش ایستاده میشوم ، وتنها برای ادای نماز فرض از نزدش اجازه میگیرم، آیا شما میدانید که این خانم کیست ؟ او خوله بنت ثعلبة آن زنی است که خداوند متعال (جل جلاله ) صدای او را از فوق هفت آسمان شنید. آیا زنی را که خداوند سخنانش را بشنود ، عمر نشنود؟

زنان پیامبر مادران مؤمنان اند.(النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ) پیامبر برای مومنان ازنفسهای شان هم اولویت دارد و خانم های پیامبر مادران شان است الأحزاب/6  برای ارجگزاری واحترام به مقام ازواج مطهرات پیامبر( صلی الله علیه وسلم ) قرآن عظیم الشان آنانرا مادران مؤمنان بیان داشته است ، تا تمامی مؤمنان با عقیده مخلصانه احترام این شخصیت های عالی را درک نموده و مانند مادران خویش به آنان احترام نمایند، تفسیر نمونه درتفسیراین آیت مبارکه میفرماید : حکم دوم در زمینه همسران پیامبر است که آنها به منزله مادر براى همه مؤ منان محسوب مى شوند، البته مادر معنوى و روحانى ، همانگونه که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) پدر روحانى و معنوى امت است .این ارتباط و پیوند معنوى، تنها تاثیرش مساله حفظ احترام و حرمت ازدواج با زنان پیامبر بود، چنانکه در آیات همین سوره ، حکم صریح تحریم ازدواج با آنها بعد از رحلت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمده است .

این آیات قرآنی بیان میدارد که نه تنها حضرت محمد ( صلى الله علیه وسلم ) برای مؤمنان برتریت از همه جیز دارد ، بلکه آنانیکه به او ایمان دارند ، ازواج بیامبر( صلى الله علیه وسلم ) را که آل بیت پیامبراند نیز احترام نموده وآنانرا مانند مادران خویش احترام میکنند ، و محبت سایر اهل بیت پیامبر را در قلب های خود میداشته باشند .

سلام خداوند ( جل جلاله ) برای یک زن درزنده گی روزانه بسیار کسانی کمی هستند که رئیس جمهور کدام کشور و یا بادشاه برایش سلام واحترام بفر ستد ، وهرگاه کسی درمیان مردم پیامی دریافت نماید که رئیس جمهور کشور برایش سلامی فرستاده ، وبرایش بکوید که برایت یک منزل زیبایی در بهترین اماکن شهر تحفه داده میشود ، این نهایت شرف برای وی بوده و آن شخص از خوشی زیاد افتخار مینماید ، در حالیکه رئیس جمهور کشور شاید بعد از مدتی تبدیل شده ، ویا بمیرد ، ویاهم کسی دیکری او را بواسطه انتخابات ویا کودتا از وظیفه اش برطرف سازد . اکنون فکر نمایید که خداوند متعال (جل جلاله) که رب العالمین وذات قوی است که قدرت وسلطنت وی در دنیا وآخرت بوده،وبرای همیشه است،این ذات مقدس درمیان هزاران مرد،برای افتخار بخشیدن برای یک زن قهرمان و نستوه توسط جبریل (علیه السلام) سلام میفرستد واورا به قصری ازجنت برین بشارت میدهد .(عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ (رضی الله عنه )  قَالَ أَتَى جِبْرِیلُ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ خَدِیجَةُ قَدْ أَتَتْ مَعَهَا إِنَاءٌ فِیهِ إِدَامٌ أَوْ طَعَامٌ أَوْ شَرَابٌ فَإِذَا هِیَ أَتَتْکَ فَاقْرَأْ عَلَیْهَا السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا وَمِنِّی وَبَشِّرْهَا بِبَیْتٍ فِی الْجَنَّةِ مِنْ قَصَبٍ لَا صَخَبَ فِیهِ وَلَا نَصَبَ ) بخاری کتاب المناقب حدیث نمبر 3536) ازحضرت ابی هریره (رضی الله عنه) روایت است که حضرت جبریل علیه السلام به نزد پیامبر( صلی الله علیه وسلم) آمده گفت : ای رسول خدا اینک بی بی خدیجه در نزدت با ظرفی از طعام ویا نوشیدنی میاید ، هرگاه به نزدت آمد ، برایش بگو که خداوند ( جل جلاله ) برایت سلام فرستا ده است ، وهمجنان سلام مرا به او تقدیم نما ،  او را بشارت به جنت بده .
داشتن دختر سبب دخول جنت میشود:  سنت نبوی داشتن دختر را یک رحمت برای والدین بیان داشته است که این رحمت گرانبهای الهی سبب داخل شدن والدین درجنت میگردد ، عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ( صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ) لَا یَکُونُ لِأَحَدٍ ثَلَاثُ بَنَاتٍ أَوْ ثَلَاثُ أَخَوَاتٍ أَوْ ابْنَتَانِ أَوْ أُخْتَانِ فَیَتَّقِی اللَّهَ فِیهِنَّ وَیُحْسِنُ إِلَیْهِنَّ إِلَّا دَخَلَ الْجَنَّةَ) (مسند احمد ) حدیث نمبر (10957) ترجمه : حضرت ابی سعید خدری ( رضی الله عنه ) میفرماید که رسول الله ( صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ )  فرمود : هرگاه کسی سه دختر ویا سه خواهر داشته باشد ، ویا هم دو دختر ویا دو خواهر داشته ، در مورد آنها از خدا بترسد  وبا آنها نیکی نماید ، داخل جنت میگردد .

به اساس این حدیث شریف داشتن دختر وخواهر نعمت بزرگی برای مؤمنان است به شرطیکه آن شخص مؤمن ، درقسمت خواهر ودختر خویش از خدا ترسیده ، حقوق آنانرا مراعات نموده ، وبا ایشان از نیکی واخلاق خوب استفاده نماید .  هرگاه این حدیث شریف را بخوبی مورد مطالعه قرار دهیم ، میدانیم که ، انسان مومن به اساس طاعت وعبادت پروردگار (جل جلاله) داخل جنت میشود ، وهرگاه کسی به خواهران ودختران خویش احترام نموده ، حقوق آنانرا پامال نکرده ، رضایت پروردگار را حاصل نموده است ، واین بزرگترین پیام دین مقدس اسلام برای خواهران ودختران میباشد .
دختران مانع رفتن والدین به دوزخ میگردند: بعضی از مردان زمانی دو یا سه دختر داشته باشند ، افکار شیطانی غلطی درسر آنها خطور میکند ، ولی آنانیکه احادیث پیامبر واحکام قرآنی را بدانند با داشتن سه چهار دختر ویا اکثر از آن افتخار نموده و داشتن آنانرا برکت میپندارند ، زیرا انسان به اساس ضعیفی و ووسوسه های شیطانی ، احیانا کاری را میکند که سبب میشود تا به دوزخ برده شود ، ولی کسانیکه دردنیا از نعمت داشتن سه دختر یا بالاتر از آن مستفید شده باشند ، و با ایشان نیکی نموده باشد ، همان دختران مانع رفتن پدر شان به دوزخ میگردند در حدیث شریف حضرت عُقْبَةَ بْنَ عَامِرٍ ( رضی الله عنه) میفرماید : سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) یَقُولُ مَنْ کَانَ لَهُ ثَلَاثُ بَنَاتٍ فَصَبَرَ عَلَیْهِنَّ وَأَطْعَمَهُنَّ وَسَقَاهُنَّ وَکَسَاهُنَّ مِنْ جِدَتِهِ کُنَّ لَهُ حِجَابًا مِنْ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ (ابن ماجه ) حدیث نمبر (6359) ترجمه : از رسول الله(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) شنیدم که  میگفت : هرگاه کسی سه دختر داشته و برآنان صبرنموده ، ایشان را غذا ، نوشیدنی ولباس خوبی بدهد ، آن دختران مانع رفتن وی به دوزخ در روز قیامت میشوند .

پدران مؤمن از خدا میخواهند تا خداوند متعال برای شان سه دخترنصیب نماید ، تا با آنها اخلاق نیک نموده ، به ایشان خدمت نماید ، تا آنان مانع رفتن وی به دوزخ شوند .

محبت زنان با ایمان وخدمتگزاری شان به شخص پیامبر(صلى الله علیه وسلم): درصفحات قبلی خواندیم که ام عماره (رضی الله عنها ) چقدر به پیامبر(صلی الله علیه وسلم)  محبت داشت ، که درجنگ احد خود را درمقابل رسول الله( صلی الله علیه وسلم ) سپرنمود ، وچندین زخم برداشت ولی نگذاشت که به آنحضرت (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) أسیبی برسد ، تمامی زنان ودختران مسلمان چی درعصر نبوت وچی درعصرهای بعدی محبت بسیار زیاد به پیامبرخدا (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) دارند ، زیرا آنان میدانند که محبت رسول خدا (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) جزء ایمان هرفرد مومن میباشد ، آنحضرت(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) بود که شخصیت زنان ودختران را به عالیترین درجه بیان داشت  ، ومقام عالی انسانی آنانرا برای همهء مردمان جهان بیان داشت . و به همان اندازه که رسول الله  (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) برای زنان احترام داشت ودیگران را به احترام وارجگزاری مقام والای زن تشویق مینمود ، زنان نیز در قسمت خویش احترام ومحبت زیادی به شخصیت آنحضرت  (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) داشتند ، و هرکدام در صورت امکان خدمات زیادی به پیامبر ( صلی الله علیه وسلم ) مینمودند .

(عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّ امْرَأَةً قَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَا أَجْعَلُ لَکَ شَیْئًا تَقْعُدُ عَلَیْهِ فَإِنَّ لِی غُلَامًا نَجَّارًا قَالَ إِنْ شِئْتِ فَعَمِلَتْ الْمِنْبَرَ) بخاری شریف ، حدیث نمبر(430) حضرت جابرپسر عبدالله میفرماید که یک خانمی برای پیامبر  (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) فرمود : ای رسول خدا ! من یک نجاری دارم ، آیا برایت چیزی بسازم که بالای آن بنشینی ؟  نبی کریم  (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) فرمود : اگر خواسته باشید برایم منبری بسازید.

موافقت پیامبر(صلی الله علیه وسلم ) پیشنهاد زنان را درمورد تعیین روزی برای تعلیم شان: اگرچه زنان درهروقتی میتوانستند پیامبر( صلی الله علیه وسلم )  را ببینند ، ولی موجودیت مردان درمجالس پیامبر مانع حل مشکلات زنان میشد ، بناء آنان از پیامبر خواستند تا برایشان روز خاصی را تعیین نماید و به سوالات و پیشنهادات آنان پاسخ دهد ، واحکام الهی را برای شان بیان داشته ، آنان را به مسوولیات شان متوجه سازد . واگرچه اینکار را ازواج مطهرات انجام میدادند ولی با آنهم حضرت پیامبر این پیشنهاد زنان را پذیرفت .

حضرت ابی سعید خدری (رضی الله عنه) روایت میکند که زنان به نبی کریم (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) گفتند : مردان درمجالس برما غلبه میکنند ، بناء برای ما روزی را تعیین نما ، آنحضرت برای شان برای تعیین روزخاص برای شان  وعده نمود ، با آنها ملاقات نمود ، آنانرا وعظ نموده ، وبرایشان اوامری را بیان داشت ، درجمله اموریکه برای شان گفت این بود که : هیچ یکی ازشما سه طفل خود را درطفلی تقدیم نمیکند ( یعنی درخودی طفل شان وفات میکند)  مگر اینکه این اطفال مانع رفتن شان به دوزخ میگردد ، یکی از آنان گفت : هرگاه دوطفلش وفات نمود ، گفت : حتی دوطفل . (عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَتْ النِّسَاءُ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ غَلَبَنَا عَلَیْکَ الرِّجَالُ فَاجْعَلْ لَنَا یَوْمًا مِنْ نَفْسِکَ فَوَعَدَهُنَّ یَوْمًا لَقِیَهُنَّ فِیهِ فَوَعَظَهُنَّ وَأَمَرَهُنَّ فَکَانَ فِیمَا قَالَ لَهُنَّ مَا مِنْکُنَّ امْرَأَةٌ تُقَدِّمُ ثَلَاثَةً مِنْ وَلَدِهَا إِلَّا کَانَ لَهَا حِجَابًا مِنْ النَّارِ فَقَالَتْ امْرَأَةٌ وَاثْنَتَیْنِ فَقَالَ وَاثْنَتَیْنِ) (حدیث شریف نمبر(99 ) صحیح البخاری )

با تشکر از هفته نامه اصلاح ملی.